
وقتی ایمان در دل قوی شد...
پنجشنبه 96/10/14
شما برای اینکه مشکلات را حل کنید، احتیاج دارید به مجاهدت، به مبارزه -که حالا اگر انشاءالله وقت شد، عرض خواهم کرد- و این مبارزه و مجاهدت، متوقّف است بر یک نیروی درونی. آن کسی میتواند در میدان مبارزه بِایستد که از آن نیروی درونی برخوردار باشد؛ آنوقتی میتواند درست بفهمد و تشخیص بدهد و دنبال تشخیص حرکت بکند که آن عامل درونی در او فعّال باشد و قوی بشود؛ آن عامل درونی ایمان است.
لذا در سورهی احزاب مشاهده میکنید: وَ لَمّا رَءَا المُؤمِنونَ الاَحزابَ قالوا هذا ما وَعَدَنَا اللهُ وَ رَسُولُهُ وَ صَدَقَ اللهُ وَ رَسُولُهُ وَ ما زادَهُم اِلّآ ایمانًا وَ تَسلیمًا. قضیّهی احزاب قضیّهی مهمّی بود. یعنی در مقام مقایسه، اگر بخواهیم جبههی امروز دشمن علیه جمهوری اسلامی را در صدر اسلام مشابهسازی بکنیم، میشود جنگ احزاب. امروز خب مشاهده میکنید دیگر؛ همهی دنیاپرستان و قدرتطلبان و جنایتکاران و اهل زور و ظلم و طغیان در سرتاسر عالم، در ردههای مختلف اقتدار، در مقابل جمهوری اسلامی صف کشیدهاند و حمله هم کردهاند و دارند از همهی جوانب حمله هم میکنند؛ عین همین قضیّه در جنگ احزاب اتّفاق افتاد. خب همهی جمعیّت مدینه آن روز شاید به ده هزار نفر نمیرسید؛ زن و مرد و کوچک و بزرگ و بچّه و مانند اینها. احزاب -یعنی کفّار و مشرکین مکّه- از تمام اقوام موجود در آن منطقه، مردان زبدهی جنگیشان را انتخاب کردند، ده هزار نفر شدند! حمله کردند به مدینه؛ این قضیّهی کوچکی نبود. گفتند میرویم مدینه، همه را قتلعام میکنیم؛ هم خود آن مدّعی نبوّت را -یعنی پیغمبر را- هم اصحابش را؛ قال قضیّه را میکَنیم، تمام میکنیم قضیّه را. با اینکه دَأب پیغمبر این بود که وقتی جنگ میشد، این جنگ را بیاورد بیرون شهر و در شهر نمانَد، امّا این حادثه اینقدر مُهیب و هولناک و سریع اتّفاق افتاد که پیغمبر مجال نکرد نیروهای خودش را ترتیب بدهد و بیاورد آماده کند برای مثلاً یک بسیجِ بیرون شهر مدینه، مجبور شد [دُور] شهر مدینه را خندق بزند که به جنگ خندق معروف است. حادثهی بسیار مهمّی بود. خب مؤمنین در مقابل این حادثه قرار گرفتند. مردم -همانهایی که تحت لواء پیغمبر زندگی میکردند- دو دسته شدند: یک دسته آنهایی هستند که در همین سورهی احزاب حدود هفت هشت ده آیه قبل از این آیهای که من خواندم، از قول آنها نقل شده: وَ اِذ یَقولُ المُنافِقونَ وَ الَّذینَ فی قُلوبِهِم مَرَض، کسانی که دلهایشان مریض بود، اینها گفتند که پیغمبر به ما راست نگفت، گفت شما پیروز میشوید؛ بفرما! لشکر دشمن آمده و دارد میآید، پدر ما را در میآورند. یعنی یأس و ناامیدی و خودکمبینیِ در مقابل دشمن و یک گرایش قلبی پنهان به دشمن در آنها وجود داشت؛ امّا عدّهی دیگر که اکثریّت بودند گفتند نه، قضیّه اینجوری نیست، هذا ما وَعَدَنَا اللهُ وَ رَسولُه؛ این دشمنی را قبلاً خدا و پیغمبر به ما گفته بودند؛ گفته بودند که شما وقتی وارد این میدان شدید، همهی عوامل کفر و استکبار با شما دشمنی میکنند؛ این قضیّه را قبلاً خدا و پیغمبرش به ما گفته بودند: هذا ما وَعَدَنَا اللهُ وَ رَسُولُهُ وَ صَدَقَ اللهُ وَ رَسولُه، درست گفته بودند؛ همانی که پیغمبر به ما گفته بود، همانی که خدا گفته بود، همان اتّفاق افتاده؛ یعنی آمدن دشمن و حملهی دشمن، به جای اینکه روحیّهی اینها را تضعیف کند، ما زادَهُم اِلّآ ایمانًا وَ تَسلیمًا، ایمانشان را تقویت کرد؛ تسلیمشان در مقابل خدا را تقویت کرد؛ عزم و جزم آنها را نسبت به مواجهه و مقابله تقویت کرد؛ این بهخاطر ایمان است؛ ایمان این است. وقتی ایمان در دل ریشهدار شد، قوی شد، مواجههی با همهی این مشکلاتی که شماها گفتید -و بنده هم اینها را، هم میدانم، هم بیشترش را میدانم، [یعنی] از اینها بیشتر را هم بنده میدانم- مشکل نمیشود؛ مواجهه آسان میشود؛ منتها مواجهه راه دارد.
بیانات حضرت امام خامنهای مدظله العالی 95/4/12

غروب مهتاب
جمعه 96/10/08
حضرت معصومه سلام الله علیها از شانزده یا هفده روز که در خانه موسی بن خزرج بستری بود، از دنیا رفت. شیخ قرنی در کتاب خود چنین آورده است. [1]
فَکانَت فیها سَبعَة عَشَر یَوِماً حَزینَةً باکیَةً عَلی أَخیها وَ فارَقَت الدُّنیا؛ [2]
حضرت معصومه سلام الله علیها هفده روز در قم بود و در این روزها به یاد برادرش حضرت رضا علیه السلام غمگین و گریان بود تا جان به جان آفرین تسلیم نمود.
پانویس:
1. حضرت معصومه (س) چشمه جوشان کوثر، ص ۳۵.
2. منهاج الدموع،ص ۴۴۰.

بیت النور
جمعه 96/10/08
در این چند روزی که حضرت معصومه سلام الله علیها در قم به سر می بردند، در سرای موسی بن خزرج عبادتگاهی داشت که هم اکنون آن مکان مقدس با بنایی با شکوه مشخص و در کنار آن یک مسجد مجلّل و چند حجره وجود دارد که به عنوان مدرسۀ علمیّه ستّیّه در محلّ میدان میر قم خوانده می شود.
این عبادتگاه را بیت النور نیز گویند که گواه نورانیت و صفای ممتاز او در ارتباط با خداست.
حضرت معصومه (سلام الله علیها) چشمه جوشان کوثر، ص ۴۰.

تاریخ نگار زندگانی حضرت معصومه سلام الله علیها
پنجشنبه 96/10/07
اول ذی قعده ۱۷۳ق: نخستین دختر امام کاظم سلام الله علیه از حضرت نجمه سلام الله علیها و دومین فرزند ایشان در مدینه به دنیا آمد؛ امام کاظم سلام الله علیه نام آسمانی و مقدس «فاطمه» را بر او نهاد.
۱۸۳ ـ ۱۷۳ق: حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها دوران کودکی خود را در دامن خاندان امامت و فضیلت سپری کرد… او پس از زندانی شدن پدر، امام رضا سلام الله علیه، عهده دار تربیت ایشان گردید.
۲۵ رجب ۱۸۳ق: در این روز، امام کاظم سلام الله علیه به شهادت رسید و دوران پرمصیبت یتیمی حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها و دیگر فرزندان ایشان، آغاز گردید.
۱۸۳-۲۰۰ق: در این مدت حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها بیش از پیش از تربیت برادر خود امام رضا سلام الله علیه بهره مند شد تا این که امام هشتم سلام الله علیه در سال۲۰۰ق به دستور مأمون، مجبور به هجرت به خراسان شد.
۲۰۱ ـ ۲۰۰ ق: امام رضا سلام الله علیه با ارسال «نامه ی محرمانهای» از خواهرش، حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها و بسیاری از بستگانش خواست که به ایران هجرت کنند.
ربیع الاول ۲۰۱ ق: حضرت فاطمۀ معصومه سلام الله علیها و همراهانش پس از رسیدن به ساوه، با حملۀ مأموران حکومتی روبرو شدند که بر اثر آن برخی شهید و برخی دیگر مجروح شدند، عدهای نیز به کوهها و مناطق دیگر پناه بردند. این حادثه اثری ناخوشایند بر آن حضرت داشت، به طوری که بیمار شد، برخی نیز دلیل بیماری ایشان را مسمومیت دانسته اند. ایشان پس از اطلاع از مسافت کم ساوه تا قم، به اطرافیان خود فرمود: «مرا به شهر قم ببرید؛ چراکه آنجا سرزمین شیعیان ماست».
۲۳ ربیع الاول ۲۰۱ق: مردم قم پس از آگاهی از حادثه ی ساوه، به استقبال حضرت فاطمه ی معصومه سلام الله علیها رفتند. به پیشنهاد موسی بن خزرج ـ بزرگ خاندان اشعریان قم ـ آن حضرت در منزل ایشان ساکن شدند.
۱۲-۱۰ ربیع الثانی ۲۰۱ق: هفده یا نوزده روز از تشریف فرمایی آن حضرت و شادمانی مردم سپری نشده بود که سایه ی ماتم قم را فراگرفت و پیکر مطهر ایشان، با تشییعی باشکوه در باغ شخصی موسی بن خزرج که به «بابُلان» معروف بود، دفن گردید.
این حدیث مشهور امام صادق سلام الله علیه تفسیر شد که سال ها قبل از تولد حضرت فاطمه معصومه سلام الله و دفن ایشان در قم خبر داده بود تفسیر شد آن حضرت چنین فرموده بودند:«… و برای ما هم حرمی است و آن، قم است. و به زودی دختری از نسل من که «فاطمه» نامیده میشود، در آن سرزمین دفن خواهد شد. هر فردی [آرامگاه] ایشان را زیارت کند، بهشت بر او واجب خواهد شد».
۲۰۱-۲۰۳ق: امام رضا سلام الله علیه در دیدار گروهی از علمای قم ضمن یادآوری وجود آرامگاه خواهرش در قم و سفارش به خواندن زیارت نامه ی مخصوص آن حضرت، فرمودند: «هر فردی مزار ایشان را زیارت کند، پاداشش بهشت خواهد بود».و نیز فرمودند: «کسی که مزار آن حضرت را زیارت کند درحالی که حقّ ایشان را بشناسد، پاداشش بهشت خواهد بود».
۲۰۳-۲۲۲ق: امام جواد سلام الله علیه نیز به شیعیان چنین سفارش میکرد:
«هر فردی آرامگاه عمهام را در قم زیارت کند، بهشت برایش واجب خواهد بود».

کلام امام زمان عج الله
جمعه 96/09/17
مَنْ کانَتْ لَهُ إلَي اللّهِ حاجَةٌ فَلْ يغْتَسِلْ لَيلَةَ الْجُمُعَةِ بَعْدَ نِصْفِ اللَّيلِ وَ يأْتِ مُصَلاّهُ.
ای شیعه ما
هر که خواستهاي و حاجتي از پيشگاه خداوند متعال دارد بعد از نيمه شب جمعه غسل کند و جهت مناجات و راز و نياز با خداوند، در جايگاه نمازش قرار گيرد.
مستدرک الوسائل/ ج2/ ص517/ ج2606