

سید پا برهنه
قبل از انقلاب از جوانان امروزی و خوشتیپ بود، همیشه با دوستان و رفقایش دنبال تفریح و خوشگذرانی بود تا اینکه در روزهای منتهی به پیروزی انقلاب برادرش به شهادت رسید و او نیز به خودش آمد.
از او پرسیدند چه شد که شهر را رها کردی و دائم در جبههها هستی؟ سید حمید جواب داد: اولین بار که به جبهه آمدم میخواستم سریع برگردم اما متوجه شدم نیروهای دشمن چندین زن جوان ایرانی را به اسارت گرفتهاند… و من دیگر نتوانستم تحمل کنم یعنی غیرت من اجازه نداد برگردم.
سید حمید در جبهه ماند و یکی از نیروهای زبده گروههای جنگهای نامنظم شهید چمران و بعدها نیروی اطلاعات عملیات لشکر ثارالله شد. حاج قاسم به این جوان افتخار میکرد.
یکی از ویژگیهای سید حمید این بود که در تمام جبههها و حتی در گرمترین روزهای سال با پای برهنه راه میرفت. او به سید پا و برهنه مشهور شده بود. میگفت تمام جبهههای ما مقدس است خون شهدای ما در این خاک به زمین ریخته، سید حمید با توکل به خدا و توسل به مادرش حضرت زهرا کارهای بزرگی انجام داد.
شب عملیات خیبر به دوستانش گفته بود که امضای شهادت را از مادرم گرفتم. وقتی کار عملیات با بمباران شیمیایی دشمن سخت شد. حاج همت به سراغ حاج قاسم سلیمانی آمد و گفت یک گروهان نیرو به من بده تا خط را نگه دارم.
حاجی سریع به سید حمید گفت: حاج همت را ببر و یک گروهان نیرو به او تحویل بده. حاجی پشت سید حمید روی موتور نشست و در میان آتش سنگین دشمن حرکت کردند، دقایقی بعد گلوله خمپاره کنار موتور نشست و این دو نفر با هم تا بهشت رضوان الهی پرواز نمودند.
نسخه قابل چاپ | ورود نوشته شده توسط انتظار در 1403/12/16 ساعت 03:38:00 ب.ظ . دنبال کردن نظرات این نوشته از طریق RSS 2.0. |