کار شیطان...؟
جمعه 96/04/16
بارها ديده و شنيده ايم که افرادي از روي جهل يا غفلت ديگران را به کارهاي خطا، حرف هاي نادرست و رفتار ناشايست تشويق مي نمايند.
* مثلاً به کسي که مي خواهد در يک درگيري لفظي کوتاه بيايد، مي گويند : ” از او نخوري ” ، ” جوابش را بده ” !!
* به خانمي که مي خواهد حرمت شوهر را رعايت نموده و خواسته هاي او را انجام دهد مي گويند ” پُر رو نشه، مواظب باش ” !!
* به کاسبي که مي خواهد صداقت و امانت را رعايت کرده و در کار خود تقلب و غش نداشته باشد، مي گويند: ” کاسب نمي شوي ” !!
* به آقايي که مي خواهد بيشتر با همسر و فرزندانش باشد و به جاي تفريح با دوستان، با خانواده اش همراه شود، مي گويند: ” زن ذليل شدي ” !!
* به فرد گرفتاري که حاضر است سختي بکشد ولي ربا نگيرد، مي گويند: ” اگر همين پول را هم نگيري، بيچاره مي شوي ” !!
* به خانمي که مي خواهد با رعايت پوشش مناسب، خداي مهربان را از خود خشنود نموده و زمينه ساز سو استفاده شيطان نشود، مي گويند: ” اُمُل و قديمي هستي “!!
* به جواني که مي خواهد پاک زندگي کند و ارتباط غلط با نامحرم نداشته باشد مي گويند: ” افسرده مي شوي ” !
و…
آري اين افراد دائم به بدي ها و زشتي ها توصيه مي کنند. ولي قرآن کريم اين شيوه را کار شيطان مي داند و در آيه 268 سوره بقره
مي فرمايد: ” شيطان دائم شما را به زشتي ها امر مي کند “
پس اکنون که فهميديم اين عمل بسيار ناپسند و کاري شيطاني است، همه با هم تصميم بگيريم ” هرگز ديگران را به بدي ها توصيه نکنيم ” ، بلکه همواره خوبي ها و ارزش ها را به يکديگر يادآور شويم.
*محتواي نرم افزار حبل المتين
چرا با در بسته مواجه می شویم؟!
جمعه 96/04/16
تاکنون فکر کرده ايد چرا بعضي وقتها کارها به راحتي رديف مي شود و به هرطرف مي رويم راه باز است و گاهي هم به هر دري مي زنيم بسته است و به اصطلاح کار پيچ مي آورد؟
آنچه مسلم است اين که «هيچ چيز تصادفي نيست» هرچند ما علت و حکمت آن را نفهميم. بر اين اساس حتماً رديف شدن کارها و به بن بست خودن ها هم علتي دارد که بايد آن را جستجو کرد. وقتي به قرآن کريم مراجعه مي کنيم پاسخ را در آيه 124 سوره مبارکه طه مي يابيم آنجا که مي فرمايد:
«و هرکس از ياد من روي گردان شود زندگي او سخت شده و در تنگنا و مضيقه واقع مي گردد»
پس «غفلت از ياد خداوند» ريشه قرارگرفتن در بن بست هاست.
آري هرچه ياد خداوند درها را باز مي کند و موانع را کنار مي زند، غفلت از او باعث بسته شدن درهاست.
غفلت از خدا مثالهاي زيادي دارد: ظلم، دروغ و خيانت در کسب و کار، بدرفتاري و بدزباني با همسر، بي احترامي به والدين، خلف وعده، بي توجهي به حقوق فرزندان و خيانت در امانت همه از مصاديق غفلت از خداوند است.
اما سؤال مهم اين است که چه ارتباطي بين غفلت ما از خداوند و بسته شدن درهاست؟ بهتر است ادامه مطلب را در شعر داستاني زير تعقيب نماييد:
بود در ذهنم سؤالي سالها / در فضاي ذهن مي زد بالها
کرده مشغولم زمانهاي مديد / فهم اين قول خداوند مجيد
گر که تقوا بين مردم شد عيان / باب رحمت باز گردد سويشان
هرچه تقوا نعمتت افزون کند / معصيت آن را ز کف بيرون کند
اين معما ذهن من را کرد سير / چيست ربط پاکي و درهاي خير
بارش باران و رويش در زمين / ربط کِي دارند با تقوا و دين؟
از چه تا انسان گنه را دور کرد / اين زمين هم جنس خود را جور کرد؟
از کجا فهمد زمين وآسمان / ما بيفزوديم بر تقوايمان؟…
بود تا فرزانه اي را يافتم / حل اين مشکل از او من خواستم
گفت بهتر آن که با ذکر مثال / بازگويم با تو اين راز مقال
زرگري مشغول کار خويش بود / حلقه و انگشترش در پيش بود
سارقي غافل بدانجا پانهاد / چشم او بر حلقه زيبا فتاد
ديد زرگر را چو غرق کار خويش / گفت با خود، مي روم اکنون به پيش
تا بگيرد حلقه در جيبم قرار / مي کنم از در به ناگه من فرار
ليک تا گرديد سوي در روان / حلقه را در جيب خود کرده نهان
ناگهان در را به رويش بسته ديد / قفل بودي هرچه آن را مي کشيد.
گفت اکنون چون خطر بسيار شد / مي گذارم حلقه را در جاي خود
چون نهادي حلقه را آن بدگهر / شد روانه سوي در، بارِ دگر
تا که او آهنگن رفتن کرد ساز / با تعجب ديد در گرديده باز
گفت با خود چون که ديد اين صحنه را / بِه که برگردم بگيرم حلقه را
باز با حلقه چو آمد پشت در / ديد عين آن حقيقت سر به سر
چند نوبت بسته شد در، باز شد / در تعجب سارق از اين راز شد
رو به زرگر کرد و با وي گفت او / من نخواهم حلقه ات ليکن بگو
حلقه چون پي بُرد بر افکار من / از چه شد در، منطبق با کارِمن؟
گفت اي غافل ندانستي مگر / هست ناظر بر تو و در، يک نفر
من که بر کارت نظاره مي کنم / درب را من باز و بسته مي کنم
از همين جا مي فشارم دکمه را / مي کنم من باز، دربِ بسته را
چون که فهميدي مَثَل را، گوش کن / در طريق کسب تقوا، کوش کن
جمله درهاي زمين و آسمان / هست در دست خداي مهربان
آن که بر ما حکمِ ايمان مي دهد / خود به ابر و باد فرمان مي دهد
آن که مي گويد ره طغيان مجوي / خود به سبزيجات مي گويد بروي
آن که مي گويد تو از حق رو متاب / خود به خورشيدِ فلک گويد بتاب
بنده اي چون قصد تقوا مي کند / باب رحمت را بر او وا مي کند
*محتواي نرم افزار حبل المتين
کو گوش شنوایی!
پنجشنبه 96/04/15
وقتي در کودکي دبستان مي رفتم اين شعر در کتاب درسي ما بود:
به علي گفت مادرش روزي
که بترس و کنار حوض مرو
رفت و افتاد ناگهان در حوض
بچه جان حرف مادرت بشنو!
بله از کودکي همه شنيده ايم که حرف شنوي از بزرگترها و با تجربه ترها و افراد دلسوز و آگاه، امري مهم و سرنوشت ساز است و بارها هم تجربه کرده ايم و ديده ايم که بعد از مواجهه با يک شکست يا ناکامي و بعد از خسارت ديدن و اذيت شدن با تأسف مي گويند:
“به من گفتندها!! ولي گوش نکردم!”
واقعا چرا حرف حساب را گوش نکنيم؟ چه چيزي مانع حرف شنوي مي شود؟ شايد يکي از اين ضعف ها عامل اين مسأله باشد:
1- غرور ، ميگويم مي خواهيد به من ياد بدهيد مگر من بچه ام؟
2- علاقه شديد به يک کار يا يک شيء باعث مي شود براي رسيدن به آن هيچ حرفي را گوش نکنم.
3- احساس کوچک شدن و از دست دادن موقعيت. با خود مي گويم اگر حرف آنها را گوش کنم من شخصيت خود را از دست مي دهم پس محکم سر حرف خود باشم و کاري را که تصميم گرفته ام انجام دهم.
4- ترس از دخالت ديگران که اگر گوش کنم، باز هم پشت سرهم به من دستور دهند.
5- اعتبار قائل نبودن براي گوينده تذکر.
اما وقتي دقت کنيم مي توانيم با توجه و رعايت به 5 نکته از 5 عامل فوق جلوگيري کنيم:
1- غرور را کنار بگذارم و بدانم هرچه دارم امانت الهي است و بين بندگان خدا تفاوتي نيست مگر به کمالات و ارزشها که همين حرف شنوي در مقابل تذکرات درست و بجا خودش يک ارزش است.
2- هرچقدر به کاري يا چيزي علاقه دارم اما بيشتر از آن به سعادت و خير خودم علاقه داشته باشم.
3- حق پذيري نه تنها انسان را کوچک نمي کند بلکه باعث عزت و ارزشمندي بيشتر مي شود.
4- اگر توصيه هاي درست ديگران را بشنويم و از پذيرش تذکرات غلط با ادب و بيان خوب، عذرخواهي کنيم هم از خير و برکت حرف شنوي بهره برده و هم از دخالت بيجا پيشگيري نموده ايم.
5- حرف حساب را از هرکسي بايد قبول کرد هرچند گوينده فرد معتبري نباشد.
حرف شنوي و پذيرش نصيحت هاي صحيح و خيرخواهانه، توصيه قرآن کريم است که در آيه 21 سوره انفال مي فرمايد:
“همانند کساني نباشيد که گفتند شنيديم ولي در حقيقت نمي شنيدند”
يعني مبادا به زبان بگوييد چشم ولي در عمل، کارخودتان را بکنيد. پس تلاش کنيم در مقابل تذکرات مفيد حتما حرف شِنو باشيم.
نرم افزار قرآنی حبل المتین
ميوه دادن درخت سدر
چهارشنبه 96/04/14
شيخ مفيد در ارشاد نقل مي كند : زماني كه حضرت جواد علیه السلام با همسرش ام الفضل از بغداد به مدينه مراجعت كرد، به كوفه كه رسيد مردم او را مشايعت كردند ، هنگام غروب در خانه مسيب فرود آمد و به مسجد وارد شد .
در صحن مسجد درخت سدري قرار داشت كه هنوز ميوه آن به بار ننشسته بود، امام كوزه آبي خواست و در پاي آن درخت سدر وضو گرفت و نماز مغرب را با مردم اقامه كرد .امام در ركعت نخست سوره حمد و اذا جاءنصرالله و در ركعت دوم حمد و قل هو الله را خواند. پيش از ركوع قنوت گرفت. پس ازخواندن ركعت سوم تشهد و سلام داد . پس از نماز مدتي در حال نشسته مشغول تعقيبات و ذكر شد، سپس بلند شد و چهار ركعت نماز نافله مغرب را به جاي آورد و تعقيب خواند و دو سجده شكر به جاي آورد و ازمسجد خارج شد. امام جواد علیه السلام هنگامي كه به كنار درخت سدر رسيد، مردم متوجه شدند كه آن درخت به بار نشسته و ميوه داده است. از اين جريان شگفت زده شدند و از ميوه آن خوردند در حالي كه ميوه هاي سدر هسته نداشت آنگاه حضرت را براي وداع بدرقه كردند.
نرم افزار زندگی امام جواد علیه السلام
موسوعة الامام الجواد (ع) ،ج1 ،ص246- الارشاد ،ص323- كشف الغمة ،ج2،ص358 - بحار الانوار ،ج83 ،ص100- وسائل الشيعة ،ج6 ،ص 490 - مدينة معاجز،چ7،ص357
خشك شدن دست نوازنده
یکشنبه 96/04/11
محمد بن ريان نقل مي كند : مامون براي رسيدن به هدفش (بدنام كردن حضرت امام جواد علیه السلام نيرنگي را در خصوص امام جواد علیه السلام كار برد اما هيچ كدام از آنها براي وي سودي نداشت .
به عنوان نمونه پس از به عقد درآوردن دخترش ام الفضل با امام جواد علیه السلام ، صد كنيز زيبا را انتخاب كرد كه هر يك جامي پر از گوهر درخشان در دست داشتند .مامون به كنيزان دستور داد تا پس از نشستن حضرت در جايگاه دامادي به استقبال وي رفته و به او خوشامد گويند .كنيزكان به سوي حضرت شتافتند و خوشامد گفتند ولي امام هيچ التفاتي به آنها نكرد .
در دربار مامون مردي به نام مخارق كه ريشي بلند وصوتي خوش داشت و عود مي نواخت وجود داشت . وي به مامون گفت من توان آنرا دارم كه نقشه ات را - وادار كردن حضرت به لهو و لعب - عملي سازم .
از اينرو در مقابل امام جواد علیه السلام نشست و شروع به خواندن آواز كرد. كساني كه در آنجا حضور داشتند گرد مخارق حلقه زدند. هنگاميكه مخارق شروع به نواختن عود و آواز خواني كرد، امام جواد علیه السلام مبارك خود را متوجه او كرد و بر وي نهيب زد و فرمود: “اتق الله يا ذالعثنون ” از خدا بترس اي ريش بلند . دست مخارق از حركت ايستاد ، عود از دستش افتاد و ديگر هرگز نتوانست عود بنوازد.
روزي مامون از بلايي كه بر سر مخارق آمده بود از وي سئوال كرد . مخارق پاسخ داد چون امام جواد علیه السلام بر من نهيب زد چنان ترسي از هيبت او بر من مستولي شد كه دستم فلج شد و هرگز بهبود نيافت .
♡نرم افزار کامل زندگی امام جواد علیه السلام الكافي ،ج1،ص 494 - اثبات الهداة ،ج3 ،ص332 - مدينة المعاجز ،ج7 ،ص 303 - حلية الابرار ،ج4،ص565 - الوافي ،ج3،ص 828 - المناقب ،ج4 ،ص396 - البحار ،ج50،ص61