موضوع: "تاریخ"

انتظار سازنده‌

انتظار سازنده، تحرک بخش و تعهد آور، همان انتظار راستینی است که در روایات از آن به عنوان «با فضیلت‌ترین عبادت» یاد شده است. از آیات و روایات استفاده می‌شود که ظهور حضرت مهدی علیه السلام، حلقه‌ای است از حلقه‌های مبارزه اهل حق و اهل باطل که به پیروزی اهل حق منتهی می‌شود. سهیم بودن یک فرد در این سعادت، موقوف به این است که آن فرد، عملاً در گروه اهل حق باشد. شهید مطهری رحمه الله می‌نویسد:
«در روایات اسلامی، سخن از گروهی زبده است که به محض ظهور امام علیه السلام به آن حضرت می‌پیوندند. بدیهی است که این گروه ابتدا به ساکن خلق نمی‌شوند و به قول معروف از پای بوته هیزم سبز نمی‌شوند بلکه] معلوم می‌شود در عین اشاعه و رواج ظلم و فساد، زمینه‌هایی عالی وجود دارد که چنین گروه زبده را پرورش می‌دهد.
این خود می‌رساند که نه تنها حق و حقیقت به صفر نرسیده است؛ بلکه فرضاً اگر اهل حق از نظر کمیت قابل توجه نباشد، از نظر کیفیت ارزنده‌ترین اهل ایمانند و در ردیف یاران سیدالشهداء علیه السلام.»
(قیام و انقلاب مهدی علیه السلام، ص 56.)

بیت المقدس

شهر «البَیْتُ المُقَدَّس» یا «بَیتُ المَقدِس» یا «قُدس.»

این شهر در غرب آسیا و شمال خاورمیانه، در فلسطین واقع شده است. اوّلین قبله مسلمین است. قداست این شهر بسیار است. آن را پیامبران بنا کرده‌اند داوود علیه السلام و سلیمان علیه السلام در این شهر حشمت داشتند.
(ر.ک: الکافی، ج 8، ص 144، ح 114؛ التهذیب، ج 6، ص 107 و 22.)
خداوند در همین جا زکریا علیه السلام را به یحیی علیه السلام بشارت داد. جبال و طیر را در بیت المقدس برای داوود علیه السلام مسخر ساخت.
(ر.ک: بحارالانوار، ج 14، ص 72.)
هاجر از کوثا به بیت المقدس هجرت کرد. موسی علیه السلام در اینجا به نور رب العزة نگریست و در همین جا با خداوند تکلم کرد.
(ر.ک: مستدرک الوسایل، ح 10، ص 324.)
مریم عذرا در بیت المقدس وفات یافت عیسی بن مریم در همین جا به دنیا آمد و عروج کرد. حضرت محمد علیه السلام مدت‌ها رو به بیت المقدس نماز می‌گزارد
(الکافی، ج 3، ص 286.) و اسرای آن حضرت به اینجا و معراج آن حضرت از همین جا بود.
(اسراء (17)، آیه 1.)
بالاخره در اینجا حضرت مسیح نازل شده و در نماز به حضرت مهدی علیه السلام اقتدا خواهد کرد.
(ر.ک: منتخب الاثر، فصل 84، ح 13.)
ابن بطریق در «العُمْده» به نقل از ثعلبی در تفسیرش چگونگی نزول حضرت عیسی بن مریم علیها السلام را این گونه توصیف کرده است:
«… یَنزِلُ عیسَی بْنُ مَرْیَمَ علی ثَنْیةٍ مِنَ الاَرْضِ المُقدَّسَةِ یُقالُ لَها أثبنی و عَلَیهِ مِمْصَرَتانِ و شَعرُ رَأسِهِ دَهینٌ وَ بِیَدِهِ حِرْبَةٌ وَ هِیَ الَّتی یَقْتُلُ بِها الدَّجَّالَ فَیَأتِی بَیْتَ المَقْدِسَ وَ النَّاسُ فِی صَلاةِ العَصْرِ وَ الاِمامُ یَؤُمُّ بِهِمْ …»
(ابن بطریق، العمدة، ص 430، ح 901.)
(حضرت عیسی بن مریم علیه السلام بر بخشی از سرزمین مقدس - که به آن «اثبنی» گویند - فرود می‌آید؛ در حالی که دو لباس بر تن دارد و موهای خویش را روغن مالی کرده است به دست خود حربه‌ای دارد که به وسیله آن دجّال را می‌کشد. پس به معنای بیت المقدس می‌آید، در حالی که مردم در نماز عصر هستند و امام بر آنان امامت می‌کند …»
امام علی علیه السلام از «بیت المقدس» در آستانه ظهور به عنوان بهترین جاها یاد کرده، فرموده است:
«… خَیرُ المَسَاکِنِ یَومَئِذٍ بَیْتُ المَقْدِسِ و لَیَأتِیَنَّ عَلَی النَّاسِ زَمَانٌ یَتَمَنّی اَحَدُهُم اَنَّهُ مِنْ سُکّانِهِ.»
(کمال‌الدین و تمام النعمة، ج 2، باب 47، ح 1.)
(بهترین جاها در آن روز بیت المقدس باشد و بر مردم زمانی در آید که هر کدامشان آرزو کنند که از ساکنان آنجا باشند.»

بیت الحمد

«بیت» در لغت به معنای خانه و «حمد» به معنای ستایش و ثنا است.

این واژه در برخی روایات مهدویّت به کار رفته و از آن به عنوان جایگاهی مربوط به حضرت مهدی علیه السلام یاد شده است. مفضل گوید:
شنیدم امام صادق علیه السلام فرمود:
«اِنَّ لِصَاحِبِ هَذا الاَمْرِ بَیتاً یُقَالُ لَهُ بَیْتُ الحَمْدِ فِیهِ سِراجٌ یَزهَرُ مُنذُ وُلِدَ اِلَی یَوْمَ یَقُومُ بِالسَّیفِ لا یُطْفَأ»
(الغیبة، ص 239، ح 31.)
(همانا صاحب این امر را خانه‌ای است که بدان «بیت الحمد» گویند. در آن چراغی است که روشنی می‌بخشد و از آن هنگام که صاحب الامر زاده شده تا روزی که با شمشیر قیام کند، خاموش نخواهد شد.» اگرچه به روشنی جایگاه این خانه و چگونگی روشنایی بخشی چراغ آن، بیان نشده است؛ ولی احتمال می‌رود مقصود یک معنای کنایی باشد که با ولادت آخرین حجّت الهی، چراغ هدایت بشر با فروغی هر چه بیشتر به پرتو افشانی پرداخته و زمین را از نور وجود خود آکنده ساخته است.
این روایت با همین مضمون از امام باقر علیه السلام نیز نقل شده است.
(کتاب الغیبة، ص 467، ح 483.)
گفتنی است این واژه در منابع اهل سنّت نیز آمده است؛ ولی به معنای خانه‌ای است که در بهشت ساخته می‌شود.
(ر.ک: تفسیر قرطبی، ج 2، ص 177؛ تفسیر ابن کثیر، ج 1، ص 199؛ سنن ترمذی، ج 3، ص 341؛ مسند احمد، ج 4، ص 415.)

بقیة الله

واژه «بقیه»؛ یعنی، باز مانده و پاینده و آنچه از چیزی باقی گذاشته شود و آن مصدری است که به جای اسم فاعل یا اسم مفعول به کار می‌رود. ترکیب «بَقیّةُ اللّه» در قرآن مجید و روایات خاندان عصمت علیهم السلام آمده است. در قرآن فقط یک بار در داستان حضرت شعیب آمده است که پس از آنکه قوم خود را از کم فروشی نهی می‌کند، چنین فرماید:
«بَقیَّتُ اللّهِ خَیْرٌ لَکُمْ اِنْ کُنْتُمْ مُؤمِنینَ»
(هود(11)، آیه 86.)؛ یعنی، آنچه را که خداوند [در ازای چشم پوشی از منافع نامشروع دنیوی] برایتان باقی می‌گذارد، برای شما بهتر است. در این آیه هر چند مخاطب قوم شعیب هستند و منظور از «بَقیَّةُ اللّه» سود و سرمایه حلال و یا پاداش الهی است؛ ولی هر موجود نافع که از طرف خداوند برای بشر باقی مانده و مایه خیر و سعادت او گردد، «بقیّةاللّه» محسوب می‌شود. تمام پیامبران الهی و پیشوایان بزرگ «بَقیّةُ اللّه» اند.
تمام رهبران راستین که پس از مبارزه با یک دشمن سرسخت برای یک قوم و ملت باقی می‌ماند، از این نظر «بقیّةاللّه» اند … از آنجا که مهدی موعود علیه السلام آخرین پیشوا و بزرگ‌ترین رهبر انقلابی پس از قیام پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله است، یکی از روشن‌ترین مصادیق «بَقیَّةُ اللّه» می‌باشد و از دیگران به این لقب شایسته‌تر است؛ بخصوص که تنها باقیمانده بعد از پیامبر صلی الله علیه و آله و امامان علیهم السلام است.
در روایات و ادعیه و زیارات متعددی، ائمه اطهار علیهم السلام به عنوان «بقیةاللّه» توصیف شده‌اند که برای نمونه به برخی از آنها اشاره می‌شود:
1. یک بار به دستور هشام بن عبدالملک امام باقر علیه السلام را به شام بردند، موقع مراجعت به مدینه هشام فرمان داد بازارها را بر روی آن حضرت و همراهانش ببندند و از خوراک و آشامیدنی محروم باشند. چون به شهر مدینه رسیدند، مردم درِ شهر را بر رویشان بستند و اصحاب آن حضرت از جهت کمبود آب و غذا به زحمت افتادند و به آن بزرگوار شکایت بردند.
امام باقر علیه السلام به بالای کوهی که مشرِف به شهر بود رفت و با صدای بلند فرمود:
«ای اهل شهری که مردمانش ستمگرند!
به خداوند سوگند من بقیةاللّه هستم، خداوند فرمود:
بقیةاللّه برایتان بهتر است اگر ایمان دارید.»
(الکافی، ج 1، ص 471، ح 5.)
2. در «زیارت جامعه کبیره» آمده است:
«اَلسَّلامُ عَلَی الاَئِمَةِ … وَ بَقیَّةِ اللَّهِ …»
«سلام بر امامان که … بقیةاللّه هستند.»
(شیخ صدوق، من لا یحضره الفقیه، ج 2، ص 609.)
3. در دعای ندبه می‌خوانیم:
«أیْنَ بَقِیَّةُاللَّهِ الَتی لا تَخْلُو مِنَ‌العِتْرَةِ الهادِیَةِ …»
«کجاست آن بقیةاللّه که از عترت هدایتگر بیرون نیست.»
(سید بن طاووس، الاقبال، ص 297.)
4. در حدیثی آمده است:
مردی از امام صادق علیه السلام پرسید:
آیا بر امام قائم علیه السلام می‌توان با عنوان «امیرمؤمنان» سلام کرد؟
فرمود:
«لا ذاکَ اِسْمٌ سَمَّی اللّهُ بِهِ اَمیرَالمؤمِنینَ لَمْ یُسَمَّ بِهِ اَحَدٌ قَبْلَهُ وَ لا یَتَسَمَّی بِهِ بَعْدَهُ اِلاّ کافِرٌ قُلتُ جُعِلْتُ فِداکَ کَیْفَ یُسَلِّمُ عَلیهِ؟
قال:
یَقُولُونَ السَّلامُ عَلَیکَ یا بَقیَّةَ اللَّهِ ثُمَّ قَرَأ بَقیَّتُ اللهِ خَیرٌ لَکُم اِنْ کنتُم مُؤمنین.»
«خیر، خداوند این نام را به حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام اختصاص داده است. پیش از او کسی این نام بر خود ننهاده و پس از او نیز – مگر کافر - این نام به خود نبندد.
راوی گوید:
پرسیدم:
فدایت گردم پس چگونه بر او سلام کنند؟
فرمود:
می‌گویند:
سلام بر تو ای بقیةاللّه.»
(الکافی، ج 1، ص 411، ح 2؛ تفسیر فرات کوفی، ص 249 و 193؛ تفسیر عیاشی، ج 1، ص 276.)
5. و از امام باقر علیه السلام روایت است که فرمود:
«نخستین سخن حضرت مهدی علیه السلام بعد از ظهور این آیه است که می‌خواند:
بقیةاللّه برایتان بهتر است اگر ایمان دارید. آنگاه می‌فرماید:
منم بقیةاللّه و حجّت و خلیفه او در میان شما. در آن زمان هر کس بر آن جناب سلام کند، می‌گوید:
السَّلامُ عَلَیْکَ یا بَقیَّةَ اللّهِ فِی اَرْضِهِ.»
(کمال الدین و تمام النعمة، ج 1، ص 330، ح 16.)
6. در روایت است وقتی احمد بن اسحاق بن سعد اشعری محضر امام عسکری علیه السلام شرفیاب شد، درباره جانشین آن حضرت سؤال کرد؛ حضرتش کودکی خردسال همچون قرص ماه به او نشان داد. احمد بن اسحاق پرسید:
آیا نشانه‌ای هست تا قلبم اطمینان یابد؟
آن کودک زبان گشود و با زبان عربی فصیح چنین فرمود:
«اَنَا بَقِیَّةُ اللّهِ فِی اَرْضِهِ وَ المُنْتَقِمُ مِنْ اَعْدائِهِ فَلا تَطْلُبْ اَثَراً بَعْدَ عَیْنٍ یا احمد بن اِسْحاقَ»
(همان، ج 2، ص 384، ح 1.)
(من بقیةالله بر روی زمین هستم و من منتقم از دشمنان اویم.
ای احمد بن اسحاق!
بعد از دیدن اثری طلب نکن.»

برخاستن هنگام شنیدن لقب قائم

یکی از وظایف عاشقان و شیفتگان حضرت ولی عصر علیه السلام، آن است که چون به یاد او می‌افتند و یا نام آن حضرت را می‌شنوند، نسبت به ایشان اظهار ارادت نموده، قیام کنند و از جای خود به پا خیزند.
از امام صادق علیه السلام سؤال شد:
چرا به هنگام شنیدن نام «قائم» باید برخیزیم؟
فرمود:
«برای آن حضرت غیبت طولانی‌ای هست و این لقب یادآور دولت حقه آن حضرت و ابراز تأسف بر غربت او است. لذا آن حضرت از شدّت محبت و مرحمتی که به دوستانش دارد به هر کس که حضرتش را با این لقب یاد کند، نگاه محبت‌آمیز می‌کند. از تجلیل و تعظیم آن حضرت است که هر بنده خاضعی در مقابل صاحب عصر خود - هنگامی که مولای بزرگوارش به سوی او بنگرد - از جای برخیزد. پس باید برخیزد و تعجیل در امر فرج مولایش را از خداوند مسألت نماید.»
(منتخب الاثر، ص 640، ح 4.)
علاوه بر حکمت ذکر شده، حکمت اجتماعی و عمل گرایانه آن نیز نباید مورد غفلت قرار گیرد. آمادگی افراد در هر آن، برای «قیام» و مبارزه و جهاد در راه تحکیم عدالت جهانی و حفظ حقوق انسان‌ها، اهمیتی بسزا دارد. شیعه منتظر - بلکه هر مسلمان - در عصر غیبت، باید همواره دارای چنین هدفی باشد و در راه تحقّق آن به طرق گوناگون بکوشد و تا آنجا این آمادگی را داشته باشد و ابراز دارد که هرگاه نام پیشوای قیام (قائم) ذکر می‌شود، به پا خیزد و آمادگی همه جانبه خویش را نشان دهد. همچنین این آمادگی را همیشه به خود و دیگران تلقین و در خود و دیگران تحکیم کند.
(حکیمی، محمد رضا، خورشید مغرب، ص 264 و 263.)