موضوع: "تاریخ"
جمعه 95/10/03
نه دی؛ روز بصیرت
روز نهم دي، در تاريخ انقلاب اسلامی با عنوان روز “بصيرت” تبديل به يوم الله شد و ماندگار گرديد. در اين روز ماندگار و تاريخي، ملت هميشه در صحنه ايران اسلامی، حماسهای ديگر آفريد و دشمنان خدا و دينش را نااميد کرد و قلب امام زمان عج و نایب بر حقش امام خامنه اي را شاد ساخت.
روز نهم دي، در واقع روز ” نه ” گفتن ملت ايران به فتنه گران و آري گفتن به نظام اسلامی و بيعت دوباره با آرمانهاي ولایت حضرت امام خميني ره و رهبر فرزانه انقلاب اسلامی است. مردم در اين روز، تير خالص را به فتنه گران شليك کردند و پشت پيكر نامبارك فتنه را به خاك ماليدند.
روز نهم دي، روزي است كه مردم ايران نشان دادند دشمنان خود و انقلاب خود را به خوبي میشناسند و هرگز فريب حيله ها و نيرنگ هاي آنان را نمى خورند.
روز نهم دي، روزي است كه مردم ايران نشان دادند كه با بصيرت اند و در ميان گرد و غباري كه فتنه گران به پا کردهاند، هرگز، نه راه را گم مي كنند و نه دست از راهبر واقعي كه همانا ولايت فقيه است، برمی دارند.
روز نهم دي، روزي است كه مردم مسلمان و انقلابی ايران نشان دادند به اين جمله حضرت امام خمینی ره كه فرمودند: “پشتيبان ولايت فقيه باشيد تا به مملكت تان آسيب نرسد"، به خوبي در عمل پايبند هستند.
نه دی؛ روز تجدید بیعت با ولی
بدون تردید مردم مسلمان ایران با بصیرتی مثال زدنی و دشمن شناسی به جا، حماسه و رويداد بزرگ نه دی ماه 1388 را رقم زدند و با مقام عظمای ولایت، تجديد بيعت کردند.
نُه دی، روز پیروزی ملت ایران در برابر فتنه گران داخلی و خارجی و مصداق بارز ” ان تنصروا اهلل ینصرکم و یثبت اقدامکم” بود و به همگان نشان داد که با گذشت بیش از سی سال از عمر مبارک انقلاب اسلامی، مردم شریف ما همچنان به ارزشها و لبیکگوی ولیفقیه زمان پایبندند و از اسلام عزیز و انقلاب اسلامی شان به خوبی پاسداری می کنند.
جمعه 95/10/03
بصیرت چیست؟
واژه بصیرت را به بینش، بینایی، دانایی، روشن بینی، و زیرکی معنا کرده اند. بصیرت، نوعی دید درونی است که با دید چشم ظاهری، متفاوت است و اصلا با چشم یا اندامهای ظاهری بدن، قابل دریافت نیست. بصیرت، قوه و نیرویی قلبی است که به مدد نور الهی، پدید میآید و انسان حقیقت و باطن امور را چنان که هست درمی یابد و فریب فتنهها رانمی خورد. با دید بصیرت، آدمی، درست را از نادرست و حق را از باطل به آسانی تشخیص میدهد و به انحراف نمی افتد؛ درست مثل ملت غیور ایران زمین در نهم دی ماه 1388 که دلاورمردانه به صحنه آمدند و طومار فتنه گران داخلی و خارجی را در هم پیچیدند.
بصیرت در سخن مقام معظم رهبری
رهبر حکیم انقلاب، امام خامنهای درباره بصیرت میفرمایند: ” يكى از مسائل مهم، مسئله بصيرت است. … بصيرت در اين دوران و در همه دورانها، به معناى اين است كه شما خط درگيرى با دشمن را تشخيص دهيد؛ كجا با دشمن درگيرى است؟ بعضىها نقطه درگيرى را اشتباه مي كنند؛ خمپاره و توپخانه خودشان را آتش مي كنند به سمت يك نقطه اى كه آنجا دشمن نيست، آنجا دوست است. بعضىها رقيب انتخاباتى خودشان را شيطان اكبر به حساب مىآورند! شيطان اكبر آمريكاست، شيطان اكبر صهيونيسم است؛ رقيب جناحى كه شيطان اكبر نيست، … خط درگيرى با دشمن را مشخص كنيم. گاهى هست كه يك نفرى در لباس خودى است، اما حنجره او سخن دشمن را تكرار مي كند! خب، او را بايد نصيحت كرد؛ اگر با نصيحت عمل نكرد، انسان با او بايد حد و مرز تعريف كند: خط فاصل. … دشمن حساب ديگرى دارد، غيردشمن حساب ديگرى دارد. خط درگيرى با دشمن را بايد ترسيم كرد، مشخص كرد؛ اين بصيرت مي خواهد. بصيرتى كه ما عرض مي كنيم، اين است.
يك عده اى از آن طرف مىافتند، يك عده اى از اين طرف مىافتند. يك عده اى با دشمن هم معامله دوست مي كنند، فرياد دشمن را هم نمي شناسند، چون از حنجره ديگرى در مىآيد؛ يك عده هم از اين طرف، هركسى كه اندك اختلاف سليقه اى با آنها دارد، به حساب دشمن مي گذارند! بصيرت، آن خط وسط است؛ آن خط درست است.
شنبه 95/09/27
حواسمان باشد جابر را ندزدند!
آدمهای بزرگ و اساتید بنام از روی شاگردانشان شناخته میشوند؛ مثلا میگویند امام از شاگردان آیت الله بروجردی بوده یا دکترحسابی از شاگردان انیشتین بوده است و ما مقام و منزلت آن استاد را میفهمیم و درک میکنیم. حالا حساب کنید امام که چهارهزار شاگرد نخبه و بنام داشتند مثلا همین جابر بن حیان را درنظر بگیرید. هرجا حرف از شیمی باشد اسم جابر هم هست و افتخار ما ایرانیهاست که جابر یک دانشمند ایرانی است. کسی که بسیاری از روابط و معادلات شیمی را بهصورت یک قانون مدون کرد و سر از کنش و واکنشهای شیمیایی درآورد؛ البته هرچیز ارزشمند را باید درست وحسابی نگهداری کرد. خیلی از غربیها، جابر را به عنوان یک ایرانی نمیشناسند و او را عرب میدانند؛ بعضیها هم پا را فراتر گذاشته و جابر را اندلسی معرفی کرده اند. آخر خراسان کجا اندلس کجا؟ به هرحال باید مواظب مفاخرمان باشیم و چهارچشمی بپاییمشان که کشورهای دیگر به نام خودشان ثبت نکنند.
دایره المعارف بریتانیا در مورد جابر مینویسد: جابر از شاگردان امام بوده، همه ی علمها را از امام کسب کرده و از دانشمندان بنام قرن دوم است؛ ولی معلوم نیست شیمی را از امام یاد گرفته باشد!« ظاهرا نه تنها باید مواظب سرقت مفاخرمان باشیم باید مواظب اساتید و مذهبمان هم باشیم! آخر مگر میشود جابر، که همیشه و همه جا همراه امام بود و مثل یک خانه زاد در خدمت ایشان بود، امام را که مظهر دانایی و علم بیکران بوده است رها کند و برود جای دیگر علم شیمی فرا بگیرد؟! خود جابر در چند جا محکم و قاطع بیان کرده است که هرچه آموخته، از محضر امام بوده و جز ایشان استادی نداشته است. با یک کم فکر هم می شود به نتایج روشنی رسید؛ چراکه همه ی دانشمندان و بزرگان آن عصر از شاگردان امام بوده اند که در سرتاسر گیتی پخش شده و به آموزش مشغول بودند.
حالا خوب است که جابر اول همه ی گفته هایش بیان کرده: “قال سیدی جعفر الصادق علیه السلام “؛ یعنی مولا و بزرگ من امام فرموده است؛ ولی مگر رها می کنند؟! می گویند: منظور امام نیست و جابر این همه ارادت را به جعفر برمکی داشته و منظورش او بوده است.
خلاصه آشفته بازاری است در تاریخ؛ بکش بکش عجیبی است در سرقت بزرگان و دانشمندان.
این حرفها را که رها کنیم یک نتیجه ی خوب می گیریم: »همه دنبال دزدیدن طلا هستند، نه سرقت یک کیلو سیب زمینی. وقتی همه مدل، دوست دارند شاگرد امام ما را بدزدند و به نام خودشان ثبت کنند، ما می توانیم به بزرگی و ارزش دانشمند شیعه ی ایرانیمان افتخار کنیم و با غرور بگوییم تازه این یکی از شاگردهای امام صادق علیه السلام است. چهارهزارتا! آفرین و هزار مرحبا به این استاد بزرگ که توانسته چنین شاگردهایی را وسط بگیر و ببند خلیفه های عباسی تربیت کند! اگرچه خلفای عباسی سعی می کردند خودشان را دوستدار امام نشان دهند، ولی هرجا که توانستند مانع تراشی کرده و جلوی گسترش مکتب جعفری را گرفتند.
پنجشنبه 95/09/25
استاد شیمی و فیزیک قرن دوم
روزی امام محمدباقـر علیه السلام مشـغول تدریـس بودنـد، صحبـت از ارسـطو بود و عناصـر چهارگانه ی خلقـت. ارسـطو کـه بزرگتریـن دانشـمند یونـان اسـت، هزار سـال پیش گفتـه بود کـه جهان از چهـار عنصـر: آب و بـاد و خـاک و آتـش به وجـود آمـده اسـت. امـام جعفـر صادق علیهالسلام پسـری
دوازده سـاله کـه پـای درس پـدر نشسـته اسـت، اجـازه خواسـت و گفـت: از دانشـمندی مثـل ارسـطو تعجـب میکنـم! همـه بـا تعجـب بـه چهـره ی متفکر نوجـوان نـگاه کردند. خاک یک عنصر نیست، بلکه از عناصر مختلفی تشکیل شده است، همانطور که هوا یک عنصر
نیست.
همه تعجب کردند چطور پسرک دوازده ساله حرف حکیم یونانی را زیر سؤال میبرد. شاید امروزه برای ما که در قرن بیست ودوم زندگی می کنیم این حرف عجیب نباشد، خاک متشکل از فلزها وعناصر مختلفی است و هوا از اکسیژن و هیدروژن و گازهای مختلفی تشکیل شده است؛ اما یادمان باشد امام در قرن اول و دوم هجری چنین حرفی را زدند؛ درحالیکه هزاروصدسال بعد الوازیه شیمیدان بزرگ فرانسوی در قرن هجدهم میالدی توانست ثابت کند هوا متشکل از
چندین گاز است؛ درواقع او را کاشف اکسیژن می دانند؛ دانشمندی که بعد از انقلاب کبیر فرانسه، سرش را با گیوتین از بدنش جدا کردند. گویی همیشه ی تاریخ، جان دانشمندان در خطر بوده است.
امام صادق علیه السلام در مورد گردش زمین، مرگ و سایر مسائل علمی بحثهای جالبی مطرح کرده اند.
که قرنها بعد درستی آنها توسط دانشمندان رشته های مختلف اثبات شده است.