شناسنامه ولایت
شنبه 96/03/27
شاید به سبب همین اهمیت فوق العاده است که سوره قدر به منزله شناسنامه اهل بیت علیهم السلام شمرده شده است [1] و یکی از اعمال مستحبی شب بیست و سوم، خواندن هزار مرتبه این سوره است؛ همچنانکه بر خواندن و تکرار دعای فرج و ذکر و یاد امام زمان علیه السلام تأکید ویژه شده است.
امام باقر علیه السلام می فرمود: «ای شیعیان! با سوره إِنَّا أَنْزَلْنَاهُ احتجاج کنید تا مخالفان را (در برابر برهان) به زانو در آورید. به خدا قسم! این سوره بعد از رسول خدا صلّی الله علیه و آله حجت خدا بر خلق و سید و آقای دین شما و غایت علم ما(ائمه) است.» و نیز به آیه «حم وَ الْکِتابِ الْمُبِینِ إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِی لَیْلَةٍ مُبارَکَةٍ إِنَّا کُنَّا مُنْذِرِینَ؛ حم، سوگند به این کتاب روشنگر که ما آن را در شبی پر برکت نازل کردیم ما همواره انذارکننده بوده ایم!» [2] احتجاج کنید؛ چون این نزول بعد از رسول خدا صلّی الله علیه و آله قطعا تنها برای والیان امر (یعنی ائمه علیهم السلام) است». [3]
بنابراین، شب قدر بزرگ ترین سند امامت و تداوم آن در طول زمان و آیه «تنزل الملائکة والروح فیها باذن ربهم من کل امر»، یکی از مستدل ترین و درخشنده ترین آیات قرآن کریم بر ضرورت وجود همیشگی یک ولیّ امر از جانب خداست که امین بر حفظ و اجزاء و اداء امر الهی باشد و آن، همان امام معصوم علیه السلام است؛ همانگونه که حضرت علی علیه السلام فرمود: «به حقیقت شب قدر در هر سال وجود دارد و امر سال در آن شب نازل می شود و به راستی برای آن امر صاحبان امری است».
عرض شد: آنان چه کسانی هستند؟
فرمود: «أنا و اَحَد عشر مِن صُلبی ائمة محدثون؛ من و یازده (امام) از نسل من که (همه) امامانی محدث می باشند (که ملائکه را نمی بینند ولی صدای آنها را می شنوند).» [4]
پی نوشت:
1- خداوند در شب معراج به پیامبر صلّی الله علیه و آله فرمود:«اقْرَأْ إِنَّا أَنْزَلْنَاهُ فَإِنَّهَا نِسْبَتُکَ وَ نِسْبَةُ أَهْلِ بَیْتِکَ إِلَی یَوْمِ الْقِیَامَة؛ سوره إِنَّا أَنْزَلْنَاهُ را بخوان که نسبت تو و اهل بیت تو است تا روز قیامت». کافی ج 3، ص486
2- سوره دخان، آیه 3-1
3- کافی، ج1، ص250، ح6
4- اثباة الهداة، شیخ حر عاملی، ج 2، ص 256. بحارالانوار (همان)، ج 94، ص 15، ح 26
قدرِ قدر را بدانیم...
جمعه 96/03/26
اینکه چرا این شب مخفی مانده و به صراحت از آن اسم برده نشده است، چند دلیل ذکر شده است.
برخی معتقدند بنابر روایات، خداوند اجابت را در میان دعاها پنهان کرده است تا مؤمنان به همه دعاها روی آورند؛ همانگونه که وقت مرگ را پنهان کرده است تا مردم در همه حال پذیرای آن باشند. وقت قیامت و ظهور امام زمان عجّل الله فرجه را نیز مخفی کرده تا اهل معصیت، آنها را دستاویزی برای نیل به مقاصد شوم خود قرار ندهند و در مقابل، مؤمنان در همه حال مراقبت بیشتری از خود نشان دهند. [1]
بر همین مبنا شب قدر مخفی است و زمان دقیق آن مشخص نیست. امام علی علیه السلام دلیل مخفی بودن شب قدر را در این می داند که مؤمنان شبهای بیشتری را قدر بدانند و در آرزوی درک فضیلت آن، به کارهای نیک و عبادت بیشتری پرداخته، از معاصی و زشتی ها دوری گزینند و در پرستش خداوند تلاش بیشتری نمایند. [2]
به امیرمؤمنان علی علیه السلام عرض کردند: ما را از شب قدر آگاه کن! فرمود: «مَا أَخْلُوا مِنْ أَنْ أَکُونَ أَعْلَمُهَا فَأَسْتُرَ عِلْمَهَا وَ لَسْتُ أَشُکُّ أَنَّ الله إِنَّمَا يَسْتُرُهَا عَنْکُمْ نَظَراً لَکُمْ لِأَنَّکُمْ لَوْ أَعْلَمَکُمُوهَا عَمِلْتُمْ فِيهَا وَ تَرَکْتُمْ غَيْرَهَا وَ أَرْجُو أَنْ لَا تُخْطِئَکُمْ إِنْ شَاءَ الله؛ خالی از این نیستم که آن را بدانم و از شما پنهان کنم، شک ندارم که خدا به خاطر کمک به شما آن را از شما پوشاند؛ چون اگر آن را به شما اعلام می کرد، در همان شب عمل می کردید و در غیر آن شب ترک می کردید، و امیدوارم که اگر خدا بخواهد، در مورد شب قدر گرفتار خطا نشوید!» [3]
1- بحارالانوار، ج 68، ص 176
2- همان، ج 94، ص 5
3- بحارالأنوار، ج 94، ص 5، باب 53، ح 6؛ شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج 20، ص 154
برخی دیگر معتقدند حکمت مخفی ماندن شب قدر آن است که اگر شب خاصی معین می شد، برخی افراد بر اثر توفیق شب زنده داری و احیای آن به عجب و غرور مبتلا می شدند؛ اما پنهان بودن آن باعث می شود تا ملکات فاضله در مؤمنان راسختر شود و در نتیجه از برکات و فیوضات بیشتری در این شبها بهره مند گردند. اگر این شب معلوم بود، حرمت و عظمت در خور شأن را نداشت؛ زیرا مردم همواره برای امور پنهان، احترام بیشتری قائلاند.
شاید بتوان وجه سومی را هم افزود و آن اینکه سه شب مذکور در روایات (نوزدهم، بیست و یکم و بیست و سوم) به صورت پیوسته و در مجموع شب قدر هستند؛ بدین معنا که در شب نوزدهم، انسان حاجت هایش را به درگاه الهی عرضه نموده و درخواست هایش را طلب می نماید.
در شب بیست و یکم، همه یا برخی از این درخواست ها مورد تأیید قرار می گیرند و در شب بیست و سوم، این درخواست و تأییدهای اولیه، مورد موافقت و امضای ولیّ امر و انسان کاملی که همگان به یُمن وجود او روزی خورده و آسمان و زمین به برکت او برپاست، قرار گرفته و امضا و تأیید نهایی می شود.
به عبارت دیگر، برای هر یک از سه شب مذکور، مرحله خاصی از تعیین سرنوشت، قرار داده شده است. شاید روال اداری مرسوم برای اخذ وام و دیگر کارها، تمثیل خوبی برای این بحث باشد. مؤید این نظریه هم روایاتی از قبیل حدیث امام صادق علیه السلام است که می فرماید: «التَّقْدِيرُ فِي لَيْلَةِ تِسْعَةَ عَشَرَ وَ الْإِبْرَامُ فِي لَيْلَةِ إِحْدَى وَ عِشْرِينَ وَ الْإِمْضَاءُ فِي لَيْلَةِ ثَلَاثٍ وَ عِشْرِينَ؛ تقدیر مقدرات و برآورد اعمال در شب نوزدهم، و تحکیم و تصویب آن آن در شب بیست و یکم و امضا و تنفیذ آن در شب بیست و سوم است.» [1] والله هو العالم
1- وسائل الشیعه ، ج 7 ص 259
اوج مظلومیت
چهارشنبه 96/03/24
اوج مظلومیت امام علی علیه السلام همین است که همه بر فضائل و برتریهای او اعتراف دارند، ولی دنیاخواهی و کسب قدرت و ثروت، چشمانشان را نابینا کرده و آنچه نباید، اتفاق افتاد و مظلومیتهایی رخ داد که قلم و زبان از بیان آن شرم دارد.
باید به این مخالفان، دشمنان و غاصبان حق آن حضرت گفت: آیا این علی علیه السلام که همه بر برتری او اذعان دارید، به چه اجازه ای خلافت را از او گرفتید و امت اسلام را از مسیر صحیح ان منحرف کردید؟ آیا این علی علیه السلام حقش آن بود که همسرش را جلوی چشمانش سیلی بزنید؟
آیا حق این علی علیه السلام آن بود که طناب دور گردنش بیندازید و برای تأیید حکومت خلاف خود، او را به مسجد بکشانید؟ آیا و آیا و ده ها و صدهای آیای دیگر که جز اشک و غصه، جوابی برای آن وجود ندارد.
مظلومیت مولای متقیان علیه السلام زمانی بیشتر جلوه می کند که انسان فردی با هیبت و شوکت و عظمت علی علیه السلام را می بیند که قدرت و توانایی بر انجام هرکاری دارد، ولی به خاطر مصالح اسلام، مجبور به سکوت می شود.
کسی که دانش و علم بی نظیرش بر همگان روشن بود و خود می فرمود: «سَلُونِی قَبْلَ أَنْ تَفْقِدُونِی فَلَأَنَا بِطُرُقِ السَّمَاءِ أَعْلَمُ مِنِّی بِطُرُقِ الْأَرْضِ؛ از من بپرسید قبل از آنکه مرا از دست دهید. من به راه های آسمان داناترم از راه های زمین.» [1]
و می گفت: «هر چه می خواهید از من بپرسید، «فَوَ الَّذِی نَفْسِی بِیدِهِ لَا تَسْأَلُونِی عَنْ شَی ءٍ فِیمَا بَینَکُمْ وَ بَینَ السَّاعَةِ وَ لَا عَنْ فِئَةٍ تَهْدِی مِائَةً وَ تُضِلُّ مِائَةً إِلَّا أَنْبَأْتُکُمْ بِنَاعِقِهَا وَ قَائِدِهَا وَ سَائِقِهَا؛ به خدایی که جانم در دست اوست، سؤال نمی کنید از چیزی در مورد آنچه که میان شما تا روز قیامت است و گروهی که صد نفر (عده ای) را هدایت یا گمراه می کنند مگر آنکه من از دعوت کننده آنان و رهبرشان و سوق دهندهشان، شما را آگاه می کنم.» [2] یعنی اگر از حوادث الان تا روز قیامت را هر چه بپرسید، علی بدان آگاه است.
شجاعت، حلم، عبادت، اخلاص، قضاوتهای بی نقص، قلب رؤوف و مهربان، ساده زیستی، مرتضی و برگزیده ذات الهی، ایمان و یقین کامل، برگزیده خدا، مرد میدانهای مبارزه، گره گشای گره های پیامبر صلّی الله علیه و آله ، پیش برنده اهداف دین، منهزم کننده لشکریان کفر و نفاق و…. مفتخر به صدها آیه و حدیث از قرآن و پیامبر در وصف بی مثال او…
به راستی چه کسی می تواند این فضائل و مناقب را انکار کند؟ اما چنان کردند با مولا که فرمود: «من نشسته بودم که در آن حال خوابم برد، رسول خدا را در خواب دیدم و به او از مردم شکایت کردم. پیامبر صلّی الله علیه و آله فرمودند: آنان را نفرین کن، من گفتم: خدایا! من را از این مردم بگیر و سخت گیرتر از من را بر ایشان مسلط کن.» [3]
پی نوشت:
1- نهج البلاغه، خطبه 189
2- نهج البلاغه، ح93
3- نهج البلاغه، خطبه 70
اعترافاتی به تلخی تاریخ
چهارشنبه 96/03/24
از این قبیل اعترافات در صفحات تاریخ بسیار است. اعترافاتی تلخ که مظلومیت امیرمؤمنان علیه السلام را بیش از پیش آشکار می سازد.
خلیفه غاصب اول (ابوبكر بن ابی قحافه) می گفت: مرا به حال خو واگذارید و از من دست بكشید كه وقتی علی در میان شماست، من بهترین شما نیستم. [1]
و می گفت: شنیدم رسول خدا صلّی الله علیه و آله فرمود: هیچ كس بر صراط نمى گذرد جز كسى كه على علیه السلام گذرنامه براى او صادر كرده است. [2]
و گفت: شنیدم رسول خدا صلّی الله علیه و آله فرمود: همانا خداى متعال از نور سیماى على بن ابى طالب، فرشتگانى خلق كرده است كه او را تسبیح و تقدیس مى كنند و ثواب آن را براى دوستدارانش و دوستداران فرزندانش مى نویسند. [3]
1- ترجمه و شرح نهج البلاغه (فیض الاسلام)، ج1، ص48
2- الصواعق المحرقه، ص 97
3- ذخائر العقبى، ص 61؛ ارجح المطالب، ص 15
خلیفه غاصب دوم (عمر بن خطاب) نیز می گفت: عقمت النساء ان يَلِدنَ مِثلَ علی بن ابی طالب؛ زنان روزگار عاجزند همانند على بن ابى طالب را بیاورند. [1]
و گفت: مبادا اسائه ادب به على بن ابى طالب بكنید، به تحقیق از رسول خدا صلّی الله علیه و آله شنیدم كه صفاتى براى على ذكر مى كرد كه اگر یكى از آنها در خاندان خطاب باشد، براى من بهتر است از آنچه آفتاب بر آن بتابد. [2]
از رسول خدا صلّی الله علیه و آله شنیدم كه فرمود: اگر هفت آسمان و هفت زمین در یك كفه ترازو گذاشته شود و ایمان على علیه السلام در كفه دیگر، ایمان على علیه السلام فزونى خواهد داشت. [3]
1- فرائد السمطین، ج 1، ص 350، ش 276
2- كنزل العمال، ج 6، ص 393
3- ذخائر العقبى، ص 100
غاصب سوم یعنی عثمان بن عفان به نقل از عمر بن خطاب می گفت: همانا خداى متعال فرشتگانى را از نور رخسار على بن ابى طالب علیه السلام آفریده است كه او را تسبیح و تهلیل مى كنند. [1]
عایشه نیز می گوید: خدا علی را رحمت کند که حقیقتاً بر حق بود. [2]
احمد بن حنبل (پیشوای مذهب حنبلی) اذعان می کند: آن همه فضیلتها که برای علی بن ابی طالب بوده و نقل شده برای هیچ یک از اصحاب رسول خدا نبوده است. [3] چه بگویم درباره مردى كه پادشاهان فرنگ و روم تصویر او را در عبادتگاه هاى خویش مى آویزند، در حالى كه شمشیر حمایل كرده و آستین بالا زده است و پادشاهان ترك و دیلم تصویرش را بر شمشیرهاى خود مى كشند، همان گونه كه بر شمشیر عضدالدوله دیلمى و پدرش ركن الدوله، تصویر امام منقوش بود و نیز بر شمشیر آلب ارسلان و فرزندش ملك شاه چنین بود. گویى با این كار تفاءل به پیروزى مى زدند. [4]
محمد بن ادریس (پیشوای مذهب شافعی) می گوید: دربارۀ علی علیه السلام سروده ای دارد که چنین است: «هرگاه علی جایگاه و حقیقت خویش را برای مردم آشکار کند، هر آینه مردم دسته دسته در برابر او به سجده خواهند افتاد، شافعی مُرد و عاقبت نفهمید علی علیه السلام پروردگار است، یا الله پروردگار اوست.» [5]
1- مناقب خوارزمى، ص230
2- البدایه و النهایه، ابن کثیر، ج7، ص305
3- المراجعات، علامه شرف الدین، ص 218
4- شرح نهج البلاغه ابن ابى الحدید، ج 1، ص 28 و 29
5- فضایل حضرت علی علیه السلام ، چ دارالحدیث، قم، ص 17
خَیرُالوَری و الوصیُّ سَماءٌ
چهارشنبه 96/03/24
فضائل حضرت چنان بود که مخالفان و دشمنان نیز به مدح و ثنای حضرت پرداخته اند و بر اولویت و عظمت ایشان اعتراف کرده اند.
در تاریخ آمده است که روزی معاویه، دشمن سرسخت امام علی علیه السلام به اتفاق فرزند نابکارش یزید و عمرو بن عاص نشسته بود؛ در این هنگام شخصی از مصر هدیه نفیسی (قالیچه نفیسی) آورد و به معاویه اهداء کرد. معاویه در آن روز پیشنهاد عجیبی به یزید و عمرو بن عاص کرد، گفت: هر یک از ما یک بیت شعر در شأن علی علیه السلام بگوییم و شعر هر کدام از ما، اگر از نظر ظاهر و معنا، جالب و زیبا بود، این هدیه مال او باشد.
یزید و عمرو بن عاص پیشنهاد معاویه را پذیرفتند.
معاویه گفت:
خَیرُالوَری مِن بَعد احمد حَیدَرٌ
و النّاسُ ارضٌ و الوصیُّ سَماءٌ
یعنی: بهترین مردم بعد از پیامبر صلّی الله علیه و آله، حیدر است؛ زیرا تمام مردم به منزله زمین هستند و علی علیه السلام به مثابه آسمان است، و هر چه برکت از زمین به دست می آید از آسمان است؛ زیرا اگر آسمان نبارد و آفتاب به زمین نتابد… هرگز از زمین چیزی روییده نخواهد شد و حقا شعر خوبی انشاد کرده است.
عمرو بن عاص در مقابل او گفت:
و هُو الَّذی شَهِدَ العدُوُّ بفضله
و الفَضلُ ما شَهِدَت به الاعداءُ
یعنی: علی علیه السلام کسی است که مثل معاویه دشمن او، او را ستایش و تمجید می کند، و فضیلت آن است که دشمن بگوید: پس علی علیه السلام کسی است که دوست و دشمن اعتراف به فضل او دارند و او را ستایش می کنند.
یزید گفت:
کَمَلیحَةٍ شَهِدَت بِها ضَرّائُها
و الحُسنُ ما شَهِدَت به ضَرّاءُ
یعنی: علی علیه السلام همچون بانوی زیباروی و نمکینی است که هووهای او، به نیکی و بزرگواری او گواهی دهند، زیبایی آن است که هووها به آن گواهی دهند.
به هر حال شعر عمرو بن عاص از نظر شیوایی عبارت، برنده تشخیص داده شد، و آن هدیه، نصیب او گردید. [1]
پی نوشت:
1- حکایتهای شنیدنی، ج 4، ص 36