
هوای چشم مردم را داشته باش!
چهارشنبه 96/01/09
مادربزرگم نود سال زندگی کرد و هیچ کس تا روز آخر حیاتش نتوانست به چشمان او خیره شود. می گفتند: «خانوم باجی چشماشم نجیب و باحیاست». تا حالا چشم در چشم به کسی نگاه نکرده، لابد تأثیر همین مادربزرگم بود که تکه کلام مادرم در هر بی ادبی، کلمه «بی حیا» بود.
در هر فرهنگی پرورش یافته باشیم، هر دینی داشته باشیم، هر سبکی را برای زندگی برگزیده باشیم، در هر نقطه ای از این کره خاکی سکونت داشته باشیم و با هر میزان آزادی که زندگی کنیم، باز هم ناگزیر چارچوب هایی را در انتخاب لباس و پوشش خود رعایت می کنیم؛ چه از لحاظ شخصیتی خود را مقید به کلاس خاصی بدانید و چه جامعه مواردی را به ما تحمیل نماید.
یکی از عواملی که در انتخاب این چارچوب برای پوشش و لباس، نقش تعیین کننده دارد، اصل حیاست. حیا نه چیزی برساخته از دین یا جامعه، که امری کاملاً فطری و انسانی است. بگذارید برای ارجاع به فطری بودن آن، شما را تا آنجا که می شود به عقب بازگردانم؛ به داستان بزرگ ترین پدر و مادرمان.
آدم و حوا اولین انسان های خلق شده نیز این صفت را در خود داشته و در رفتار خود منعکس کرده اند. زمانی که شیطان این دو را فریفت و باعث شد به درختی که نباید، نزدیک شوند و از میوه ای که نباید، بخورند، اولین اتفاقی که برای ایشان رخ داد، این بود: «بَدَتْ لَهُما سَوْآتُهُما؛ برهنگی هایشان بر آنان آشکار شد». آدم و حوا عکس العمل نشان دادند: «طَفِقا يَخْصِفانِ عَلَيْهِما مِنْ وَرَقِ الْجَنَّه؛ شروع به چسبانیدن برگ [های درختانِ] بهشت بر خود کردند». [1] یعنی بدون وجود دستوری از جانب خداوند (تشریع) یا جبر و الزامِ اجتماعی، و حتی در حالتی که هیچ ناظر خارجی ـ جز خداوند ـ وجود نداشت، بلافاصله پس از اینکه متوجه برهنگی خود شدند، فطرتشان، ایشان را واداشت تا با برگ های درختان، برای خود حجابی فراهم آورند و به اقتضای اصل حیا، خود را بپوشانند.
امام علی علیه السلام در روایتی علاوه بر توجه دادن به اصل بودن حیا، پیوند میان حیا و عفاف را چونان ریشه و میوه دانسته و فرموده اند: «اَصلُ المُرُوَّه الحَياءُ وَ ثَمَرَتُهَا العِفَّةُ؛ ريشۀ جوانمردی حيا و ميوه اش پاكدامنى است». [2] بنابراین عفاف و درنتیجه حجاب، ثمره بلاواسطه و قطعی وجود صفت حیا در آدمی است.
نکتۀ جالب توجه و حائز اهمیت در نسبت میان حیا و حجاب، نظر به اصل و فرع آن دو است. اگر در آدمی حیا اصل قرار گیرد، حجاب جایگاه خود را به درستی پیدا می کند و انسان را از آلودگی ها مصون می دارد. اما چنانچه این نسبت معکوس شود، یعنی حجاب به جای حیا بنشیند و حیا به حاشیه رود، با انسان هایی مواجه می شویم که حجاب ظاهری را رعایت کرده اند، ولی در رفتار، گفتار و نگاه خود، واجد عفت نیستند و به جای دفع آلودگی ها، آنان را به خود جذب می نمایند.
برای رسیدن به مرحله حیا، گام نخست تلاش در راه کسب درآمد حلال است. لقمه حرام دریچه ای به روی وقاحت است.
در گام دوم باید حجاب چشم را رعایت کرد. گاهی سنگفرش خیابان بسیار زیباتر از چهره بزک کرده آدم هاست.
گام سوم محجبه شدن است. برای زنان که گفته اند و می گویند، اما برای یک مرد پرهیز از پوشیدن لباس تنگ و کوتاه است.
در گام چهارم، تلاش برای ایجاد حیای قلبی و فکری است. می توان با عبادت و هوشیاری، کنترل فکر را برعهده گرفت و مانع از تصورات گناه آلود شد و به تبع آن قلب را مصون داشت.
گام نهایی در ایجاد حیا، نگهداری و حفاظت از قلب و چشم و جان با ایجاد حجاب پوششی و فکری است. گناه های کوچک هم انسان را در ارتکاب به گناه های بزرگ بی حیا می کنند.
پی نوشت ها:
1. اعراف: 22.
2. غررالحكم، ج2، ص418

دفترچه پس انداز...
سه شنبه 96/01/08
اینها، فقط یادآوریِ چیزهایی است که شما خیلی خوب می دانید و حتما تأثیرشان را هم در زندگی تان دیده اید. البته نه اینکه این پنج فرمان، معجزه کنند، اما اگر بخواهیم مطمئن شویم که یک برنامه ریزی و شیوه زندگی اقتصادی، مشکل اساسی ندارد، می توانیم برگردیم و مواردی شبیه این پنج فرمان را به یاد بیاوریم و درباره آ نها فکر کنیم. شاید هم در کنار ما کسانی باشند که به این یادآوری ها نیاز داشته باشند.
1. وای از بدهی: این روزها، وام و قسط برای خیلی از خانواده ها، یک مسئله عادی و حتی ضروری شده؛ اما این مسئله عادی و ضروری، به راحتی ممکن است تبدیل به یک فاجعه تبدیل شود! اینکه الان کالایی بخریم که بعداً یا به تدریج پولش را بدهیم، فقط وقتی می تواند خوب باشد که کاملاً ضروری و به اندازه باشد. اقتصاد مقاومتی می گوید برای آینده به گونه ای برنامه ریزی کن که اگر اوضاع اقتصادی ات، جوری که فکر می کردی پیش نرفت یا اتفاق ناگواری افتاد، زیر بار بدهی ها و قسط ها، درمانده نشوی.
2. خرید خوب: ارزان؟ بادوام؟ خارجی؟ ایرانی؟ اینکه چه ملاک هایی را برای خرید رعایت می کنید، در زندگی اقتصادی شما مؤثر است. آیا همین که از کالایی خوشتان آمد، آن را می خرید؟ بعید است! شما تعادل را رعایت می کنید؛ نه خیلی گران باشد و نه جنس بُنجُل که مجبور شوید فردا خرج تعمیرش کنید یا یکی دیگر بخرید. خرید شما، به خاطر مارک و برندَش نباشد؛ خارجی نباشد (اگر نمونه ایرانی اش هست) تا به اقتصاد کشور ضربه نزند؛ و مهم تر از همه اینکه واقعاً به آن نیاز داشته باشید و خریدتان تفنّنی نباشد.
3. مدیریت دارایی و مصرف: لامپ های کم مصرف مثال خوبی برای اقتصاد مقاومتی اند. ما پولمان را خرج مصرفمان می کنیم؛ بنابراین هرچه کمتر و بهینه تر مصرف کنیم تا استفاده بهتری از پولمان کرده باشیم. مثلاً همین استفاده بدموقع (ساعت های اول شب) از وسایل برقی یا بیش از حد گرم نگه داشتن خانه در حالی که می توان از لباس گرم استفاده کرد یا استفاده بی مورد از وسیله نقلیه شخصی و موارد زیادی مثل اینها، آرام آرام داراییِ ما را می بلعند. ضمن آنکه اگر اسراف باشد، برکتِ دارایی های مان را هم کم می کند.
4. نگه داری: کسانی که از وسایلشان بد استفاده می کنند و نگران استهلاک و خراب شدن آنها نیستند، به فقر نزدیک ترند. حتی کوچک ترین و معمولی ترین وسایل ما، از ظروف آشپزخانه گرفته تا خودرو و از مداد فرزندمان تا ماشین لباس شویی، یک روش صحیح مصرف دارند که باعث می شود بادوام تر باشند. حتی بدن ما از همین قاعده پیروی می کند. اگر مراقب بدنتان باشید، با ورزش و بهداشت و تغذیه سالم و پرهیز از موارد مضر، حتماً هزینه های درمانی شما کاهش می یابد.
5. بخشش: در بیشتر خانه ها وسایلی وجود دارند که به دلیلی بی استفاده مانده اند؛ در حالی که کسانی هستند که به آنها نیاز دارند. بخشیدن این وسایل، راه رزقِ شما را باز می کند؛ چون این کار یک جور صدقه دادن و انفاق است. معصومین علیه السلام به ما فرموده اند: «صدقه دهید تا روزی تان زیاد شود».
علاوه بر این، بسته به توانایی تان، مقداری هرچند اندک از درآمد خود را وقفِ نیازمندان کنید. گاهی هم بخشش در این است که در مسائل مالی (مثلاً در مورد طلبکاری هایمان) به کسانی که دچار مشکل شده اند، سخت نگیریم.
پی نوشت:
1. میزان الحکمه، ج5، ص2056، حدیث 7195.

دندان موریانه ها تیز است
دوشنبه 96/01/07
همۀ ذوق و شوقش استفاده از مبلمان چوبی زیبایی بود که با هزار زحمت آن را تهیه کرده بود. هر روز که از سر کار به منزل می آمد، با افتخار به آن نگاه می کرد. از اینکه میهمان ها از مبلمان منزلش تعریف می کردند و به زیبایی و استحکامش اعتراف داشتند، لذت می برد. هر روز که می گذشت، بیشتر از استحکام و ماندگاری آن لذت می برد تا روزی که وسط یک میهمانی شلوغ، ناگهان پایۀ یکی از مبل ها که میهمان خاصی روی آن نشسته بود، شکست و…
آبروریزی و خجالتش به کنار! چرا این طور شد؟ چه اتفاقی افتاد؟ چرا امشب؟
یکی از میهمانان که تخصص داشت، نگاهی کرد و گفت: «این چوب مدت هاست غذای موریانه هاست».
دین داری و اخلاق مداری خیلی از ما، شبیه مبلمان زیبایی است که اگر محو در زیبایی آن شویم و از مراقبت های همیشگی غافل، موریانه ها در آن نفوذ می کنند و بدون اینکه بفهمیم، بزرگ ترین ضربه را به ما می زنند.
گاهی یک شوخی بیجا در یک میهمانی، یک عطسۀ کنترل نشده در جمع، یک فریاد از سر شوق در محیطی تفریحی، یک بوق ممتد برای ابراز ناراحتی از رانندۀ مقابل، یک سخن ناروا، یک تحلیل غلط، یک پافشاری و حرف زور، یک زرنگی و پیش افتادن در صف، یک دروغ مثلاً مصلحتی برای پیش برد کار و … که حق الناس است؛ می شود موریانه و بنیان دین و اخلاق ما را سست می کند.
حق الناس، از گناهانی است که «بی فرهنگی» را به «بی دینی» و «بی اخلاقی» پیوند می دهد.
برای مثال در خانه می توان تمرین کرد و:
وقتی کسی خواب است، صدای تلویزیون را زیاد نکرد تا در کنار بیمارستان، دستی به روی بوق نرود.
حق دیدن یک کارتون را به کودکان خانه داد تا در خیابان حق تقدم را رعایت کرد.
اشتباهات اهل خانواده را بخشید تا در جامعه اشتباهات بندگان خدا را به راحتی بخشید.
خانه و خانواده می تواند زمین تمرین مسابقه رعایت حق الناس در جامعه باشد.
به هر صورت بندۀ خدا باید بداند که حق بندگان خدا، مقدّم بر حق خود خداست. [1] باید بداند حق الناس، کم و زیاد و کوچک و بزرگ ندارد و گناهی است که بخشوده نمی شود. [2]
حق الناس، از هر نوعش که باشد، می تواند موجب جدایی میان مردم، ورود مال حرام به زندگی، عدم استجابت دعا، غرق شدن در گمراهی، بدعاقبتی در قیامت و… شود و از کوه عبادت، کاهی بی ارزش بسازد.
پس مواظب موریانه ها باشیم!
پی نوشت ها:
1. روایت از امام علی علیه السلام است، غرر الحکم، ص480.
2. نهج البلاغه، خطبه 175.

نون حلال جگركی!
جمعه 96/01/04
گزارشگر مذهبی ای كه در تهیه گزارش های مهدوی، شهرت داشت، خانواده ای را در دام تصویر خویش گرفتار كرد و از پدر خانواده پرسید: به نظر شما انتظارِ امام زمان عجل الله تعالی فرجه یعنی چه؟
پدر گفت: خب معلومه؛ انتظار یعنی حركت! و برای من كه جیگركی ام، یعنی جیگرفروشی!
گزارشگر گفت: حركت و جیگرفروشی؟! منظورتون چیه؟
پدر گفت: الان در زمان غیبت هستیم یا نه؟
- بله!
- آیا نباید كاری كنیم اماممان بیاد؟
- چرا!
- پول درآوردن هم یا با كار و تلاشه یا با دزدی! حالا چه دزدیِ امنیت، چه دزدیِ اعتماد، چه دزدیِ آبرو، چه دزدیِ فكر! غیر از اینه؟
- نه؛ همین طوره!
- خُب؛ پول درآوردن از راه كار، تلاش، حركت، جیگرفروشی و به دزدی نه گفتن؛ زمینه سازی و انتظار نیست؟!
و گزارشگر بود و نگاه به خانواده پنج نفری جگركی و تأمل!
می دید كه یك انسان معمولی چه خوب امتحان خداوندی از بشر (یعنی غیبت امام زمان عجل الله تعالی فرجه) را درك كرده و پاسخ آن را زمینه سازی برای ظهور حضرت دیده و با نیت درست، كار و زندگی اش را در آن راستا قرار داده است.
انتظار در تمامی ابعاد و شئون زندگی «انسان های منتظر» جاری و تأثیر گذار است. آنها انتظار را سنگری می بینند كه به بركتِ قرار گرفتن در آن، مرزهای اندیشه و عقیده شان حفظ می شود. در نتیجه می توانند در میدان عمل بكوشند تا زمینه های ظهور دولت حق را فراهم آورند. گروهی مانند جگركی بالا، در این حد كه به كج راهه نروند و گروهی در حدی بالاتر همانند مردان غیور و مدافعانی كه خود را بر روی مین های كُفر و تكفیر می اندازند تا مَعبر باز شود و زمینه ظهور مولایشان فراهم گردد. [1]
اگر امام صادق علیه السلام فرمودند: «كسی كه دوست دارد از یاران قائم باشد، پس منتظر باشد و در حال انتظار پرهیزگاری پیشه كند و به اخلاق نیكو آراسته گردد»، [2] در واقع تأكید هر چه بیشتر بر نفع رسانی امام زمان عجل الله تعالی فرجه در غیبتشان است.
با این دید، فایده وجود امام زمان عجل الله تعالی فرجه، روشنی و گرما بخشی این آفتابِ پشت ابر حس می شود. البته این سودمندی بر انسان هایی چون جگركی های بالا كه پنجره انتخاب خویش را به روی او می گشایند، بیشتر است.
اینجا تنها نقطه ای است که حرکت به معنای منتظر بودن است. برای انتظار اینجا باید:
- گرِهی از کار مردم دنیا باز کرد و دست ضعیفی را گرفت.
- برای سلامتی و رفع بلا از تمام مؤمنان و مؤمنات که صدقه می دهیم، برای سلامتی مؤمنِ مؤمنان دنیا، حضرت ولیّ عصر عجل الله تعالی فرجه هم جداگانه صدقه بگذاریم.
- در انتظار حضور ایشان، حیات جامعه را با نیکی و امر به معروف، از بدی ها پاک کنیم.
- و اگر بی تاب دیدار اوییم، دعای فرجش را از یاد نبریم.
پی نوشت ها:
1. الغیبه نعمانی، باب 11، ص200.
2. همان، باب 11، ص207.

سبک زندگی فاطمی علیهاسلام
دوشنبه 95/12/09
اهميت دادن به تفريح، مزاح و شادي در روابط:
علي (علیه السلام) و زهرا (سلام الله علیها) را مشاهده مي كنيم كه به اتفاق به صحرا رفته اند و به هنگام خوردن خرما و در قالب گفتگو و مفاخره اي شنيدني، تفريحي شيرين و دلپسند دارند. علي (علیه السلام) مي فرمايد: اي فاطمه ! رسول خدا، مرا بيشتر از تو دوست مي دارد. و حضرت زهرا (سلام الله علیها) پاسخ مي گويد: از سخن تو تعجب مي كنم ! آيا مي شود پيامبر اكرم (صلی الله علیه و آله وسلم) تو را بيش از من دوست داشته باشند، در حاليكه من ميوه دل او و عضوي از پيكرش و شاخه اي از شاخسارش مي باشم و غير از من فرزندي ندارد.
پس از آن به نزد پيامبر رفتند و صحبتشان را در حضور پيامبر ادامه دادند، ابتدا فاطمه (سلام الله علیها) پيش دستي كرده و عرض كرد:
اي رسول خدا ! كدام يك از ما دو نفر نزد تو محبوب تريم، من يا علي؟ رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلم) فرمود:
تو به من محبوب تري و علي از تو براي من عزيزتر است !
و پس از آن باز هم علي (علیه السلام) است و زهرا (سلام الله علیها) و مفاخره اي شيرين و شنيدني :
علي (علیه السلام) : آيا من به تو نگفتم كه فرزند فاطمه باتقوايم؟
زهرا (سلام الله علیها) : من نيز دختر خديجه كبرايم
علي (علیه السلام) : من فخر كائناتم
زهرا (سلام الله علیها) : من دختر كسي هستم كه نزد خدا آنچنان گرامي شد كه گويي به فاصله دو كمان يا نزديكتر نسبت به پرودگارش قرار گرفت.
علي (علیه السلام) : خدمتگزارم جبرئيل است.
زهرا (سلام الله علیها) : خطبه ام را در آسمان، راحيل خوانده است و خدمتگرارانم گروههاي فرشتگان يكي پس از ديگري هستند.
علي (علیه السلام) : من در جايگاهي رفيع و بلند زاده شدم.
زهرا (سلام الله علیها) : من هم در مقام والا و بلند مرتبه به ازدواج و همسري تو در آمدم. . .
علي (علیه السلام) : شيعيان من از دانشم مي نگارند.
زهرا (سلام الله علیها) : ظرف دانش شيعيان من نيز از درياي علمم لبريز مي شود.
علي (علیه السلام) : من كسي هستم كه خدای مهربان اسم مرا از اسم خود مشت ساخته، او عالي است و من علي.
زهرا (سلام الله علیها) : من نيز چنین ام او فاطر است و من فاطمه.
**************
نهج الحیاه، فرهنگ سخن فاطمی س، ص46