اوج مظلومیت 

اوج مظلومیت امام علی علیه السلام همین است که همه بر فضائل و برتریهای او اعتراف دارند، ولی دنیاخواهی و کسب قدرت و ثروت، چشمانشان را نابینا کرده و آنچه نباید، اتفاق افتاد و مظلومیتهایی رخ داد که قلم و زبان از بیان آن شرم دارد.
باید به این مخالفان، دشمنان و غاصبان حق آن حضرت گفت: آیا این علی علیه السلام که همه بر برتری او اذعان دارید، به چه اجازه ای خلافت را از او گرفتید و امت اسلام را از مسیر صحیح ان منحرف کردید؟ آیا این علی علیه السلام حقش آن بود که همسرش را جلوی چشمانش سیلی بزنید؟
آیا حق این علی علیه السلام آن بود که طناب دور گردنش بیندازید و برای تأیید حکومت خلاف خود، او را به مسجد بکشانید؟ آیا و آیا و ده ها و صدهای آیای دیگر که جز اشک و غصه، جوابی برای آن وجود ندارد.
مظلومیت مولای متقیان علیه السلام زمانی بیشتر جلوه می کند که انسان فردی با هیبت و شوکت و عظمت علی علیه السلام را می بیند که قدرت و توانایی بر انجام هرکاری دارد، ولی به خاطر مصالح اسلام، مجبور به سکوت می شود.
کسی که دانش و علم بی نظیرش بر همگان روشن بود و خود می فرمود: «سَلُونِی قَبْلَ أَنْ تَفْقِدُونِی فَلَأَنَا بِطُرُقِ السَّمَاءِ أَعْلَمُ مِنِّی بِطُرُقِ الْأَرْضِ؛ از من بپرسید قبل از آنکه مرا از دست دهید. من به راه های آسمان داناترم از راه های زمین.» [1]
و می گفت: «هر چه می خواهید از من بپرسید، «فَوَ الَّذِی نَفْسِی بِیدِهِ لَا تَسْأَلُونِی عَنْ شَی ءٍ فِیمَا بَینَکُمْ وَ بَینَ السَّاعَةِ وَ لَا عَنْ فِئَةٍ تَهْدِی مِائَةً وَ تُضِلُّ مِائَةً إِلَّا أَنْبَأْتُکُمْ بِنَاعِقِهَا وَ قَائِدِهَا وَ سَائِقِهَا؛ به خدایی که جانم در دست اوست، سؤال نمی کنید از چیزی در مورد آنچه که میان شما تا روز قیامت است و گروهی که صد نفر (عده ای) را هدایت یا گمراه می کنند مگر آنکه من از دعوت کننده آنان و رهبرشان و سوق دهندهشان، شما را آگاه می کنم.» [2] یعنی اگر از حوادث الان تا روز قیامت را هر چه بپرسید، علی بدان آگاه است.
شجاعت، حلم، عبادت، اخلاص، قضاوتهای بی نقص، قلب رؤوف و مهربان، ساده زیستی، مرتضی و برگزیده ذات الهی، ایمان و یقین کامل، برگزیده خدا، مرد میدانهای مبارزه، گره گشای گره های پیامبر صلّی الله علیه و آله ، پیش برنده اهداف دین، منهزم کننده لشکریان کفر و نفاق و…. مفتخر به صدها آیه و حدیث از قرآن و پیامبر در وصف بی مثال او…
به راستی چه کسی می تواند این فضائل و مناقب را انکار کند؟ اما چنان کردند با مولا که فرمود: «من نشسته بودم که در آن حال خوابم برد، رسول خدا را در خواب دیدم و به او از مردم شکایت کردم. پیامبر صلّی الله علیه و آله فرمودند: آنان را نفرین کن، من گفتم: خدایا! من را از این مردم بگیر و سخت گیرتر از من را بر ایشان مسلط کن.» [3]
پی نوشت:
1- نهج البلاغه، خطبه 189
2- نهج البلاغه، ح93
3- نهج البلاغه، خطبه 70

نظر دهید

آدرس پست الکترونیک شما در این سایت آشکار نخواهد شد.

URL شما نمایش داده خواهد شد.
بدعالی
This is a captcha-picture. It is used to prevent mass-access by robots.