به خدا سوگند آب نمی نوشم...

عبیدالله بن زیاد دستور داده بود که به هیچ وجه نگذارند امام و یارانش آب بنوشند و به هر شکل که امکان دارد بین امام و آب جدایی بیندازند. عمر بن سعد همین کار را کرد و در حالی که حیوانات از آب «رود فرات» می نوشیدند، اجازه نداد خاندان پیامبر خدا صلّی الله علیه و آله به آب دسترسی پیدا کنند.
تشنگی بر یاران و همراهان امام فشار می آورد، «حضرت عباس» علیه السلام، برادر امام حسین و «نافِع بن هِلال» شبانه به همراه سی نفر اسب سوار و بیست نفر پیاده، در حالی که بیست مَشک در دست داشتند، به دستور امام برای آوردن آب به طرف رود فرات رفتند.
نافع بن هلال جلو رفت و با عمرو بن حَجّاج گفتگو کرد. عمرو بن حَجّاج فقط به نافع اجازه داد که آب بنوشد. ولی او گفت: «تا حسین و اصحاب او تشنه باشند، به خدا سوگند آب نمی نوشم.» عمرو بن حجاج گفت: «نمی گذاریم آب ببرید.» سربازان دشمن آنها را محاصره کردند، حضرت عبّاس و نافع با آنان درگیر شدند و از حمله نیروهای دشمن به نیروهای امام جلوگیری کردند. نیروهای پیاده امام، مَشکها را پُر کردند و از صحنه دور شدند، سی اسب سوار محافظ آنها بودند و تا رسیدن به خیمه ها از آنها مراقبت می کردند.

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
نظر دهید

آدرس پست الکترونیک شما در این سایت آشکار نخواهد شد.

URL شما نمایش داده خواهد شد.
بدعالی

درخواست بد!

پارامتر های درخواست شما نامعتبر است.

اگر این خطایی که شما دریافت کردید به وسیله کلیک کردن روی یک لینک در کنار این سایت به وجود آمده، لطفا آن را به عنوان یک لینک بد به مدیر گزارش نمایید.

برگشت به صفحه اول

Enable debugging to get additional information about this error.