شمر به کربلا رسید...
عبیدالله بن زیاد آخرین نامه اش را برای عمر بن سعد به شمربن ذی الجوش داد تا به کربلا ببرد. شمر نامه را به عمر بن سعد داد و وی شروع به خواندن کرد: «من تو را نزد حسین نفرستادم که خود را از جنگ با او دور کنی و با او به ملایمت رفتارکنی و نه برای اینکه آرزوی سلامت و زندگی برای حسین داشته باشی، یا عذر برای او بتراشی و درباره او نزد من واسطه شوی. ببین اگر حسین و همراهانش پیشنهاد مرا قبول کردند، آنان را پیش من بیاور و اگر قبول نکردند، حمله کن و آنان را به قتل برسان و تکّه تکّه کن و وقتی حسین کشته شد، بر بدن او اسب بتاز؛ چون من با خود عهد کرده ام که اگر او را بکشم این کار را انجام دهم. پس اگر دستور مرا اطاعت کردی پاداش می گیری و اگر آن را قبول نکنی دست از کار ما بردار و لشکر را به شمر واگذار کن؛ چون ما او را با اختیارات کامل فرستاده ایم.»
شمر دستور داشت اگر عمر بن سعد فرمان عبیدالله را انجام ندهد، او را بکشد و سرش را برای عبیدالله بفرستد. عمر بن سعد بی درنگ به شمر گفت: «خودم این کار را انجام می دهم و نمی گذارم که تو انجام دهی. اما تو کار مرا خراب کردی!»
عمر بن سعد، شمر را فرمانده پیادگان کرد و در روز پنج شنبه نهم محرّم برای جنگ با امام حسین آماده شد.
نسخه قابل چاپ | ورود نوشته شده توسط انتظار در 1396/07/03 ساعت 08:35:00 ب.ظ . دنبال کردن نظرات این نوشته از طریق RSS 2.0. |