![](images/butterfly.gif)
![](https://mahdi-montazar.kowsarblog.ir/media/shared/global/avatars/_evocache/default_avatar_women.jpg/crop-64x64.jpg?mtime=1425391638?size=64&default=https%3A%2F%2Fkowsarblog.ir%2Fmedia%2Fshared%2Fglobal%2Favatars%2Fdefault_avatar_women.jpg)
وسوسه شمر
عبیدالله به پیشنهاد عمر بن سعد فکر می کرد؛ که به هر شکلی که ممکن است با امام حسین علیه السلام نجنگد. ولی شمر که پیش او نشسته بود، بلند شد و گفت: «حسین در حال حاضر در سرزمین تو و کنار تو است، اگر او را رها کنی، قوی تر می شود و تو ناتوان تر خواهی شد. سخن حسین را نپذیر و او را مجبور کن به دستور تو عمل کند. تو حق داری که حسین و یارانش را مجازات کنی و اگر آنها را ببخشی آنها حقّ دارند تو را مجازات کنند.»
عبیدالله بن زیاد با شنیدن سخنان وسوسه انگیز و شیطانی «شِمْربن ذِی الْجَوْشَن» به فکر فرو رفت و گفت: «پیشنهاد خوبی کردی، همان کاری را می کنیم که تو گفتی!»
خنده رضایت بخشی بر لبان شمر ظاهر شد و موذیانه، تصمیم عبیدالله بن زیاد را تأیید کرد.
نسخه قابل چاپ | ورود نوشته شده توسط انتظار در 1396/07/02 ساعت 08:31:00 ق.ظ . دنبال کردن نظرات این نوشته از طریق RSS 2.0. |
هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
نظر دهید