پس از تو خاک بر سر دنیا...

وقتی که بیشتر یاران امام به شهادت رسیدند، «بنی هاشم» دور هم جمع شدند و با یکدیگر وداع کردند. در این موقع «علی اکبر»، فرزند امام حسین علیه السلام پیش پدر آمد و اجازه گرفت تا به میدان برود. امام به او نگاه کرد و بی اختیار اشکش سرازیر شد و فرمود: «پروردگارا، تو شاهد باش بر این مردم که نوجوانی به مبارزه ایشان رفت که از نظر خِلقت و خوی و گفتار شبیه ترین مردم به رسول تو بود و رسم ما این بود که هر وقت اشتیاق به دیدار پیامبرت پیدا می کردیم به روی او نگاه می کردیم. خدایا، برکت های زمین را از ایشان (دشمنان) دریغ دار و آنها را به سختی پراکنده ساز و میان آنان جدایی انداز که هر یک به راهی رود، و والیان (حاکمان) را از ایشان راضی نگردان؛ زیرا ما را دعوت کردند که یاریمان کنند، ولی به جای یاری، بر ما تاختند و به جنگ با ما پرداختند.»
سپس امام اجازه داد تا علی اکبر به میدان برود. علی اکبر با شجاعت و قدرت شمشیر می زد. حدود صد و بیست نفر از دشمنان را هلاک کرد. لشکریان عمر بن سعد که از این وضع ناراحت بودند، اعتراضشان بلند شد و همه مایل بودند تا هر چه زودتر علی اکبر کشته شود.
علی اکبر تشنه بود و زخم های فراوانی در بدن داشت. نزد امام برگشت تا شاید تشنگی اش برطرف شود، اما در آنجا یک قطره آب هم نبود. علی اکبر گفت: «پدرجان تشنگی مرا کُشت…» امام فرمود: «…چقدر نزدیک است تا به دیدار جدّت محمد صلّی اللّه علیه و آله و سلّم نائل گردی و او از آن جام پُربهره و جاویدانش شربتی به تو بنوشاند که پس از آن هرگز تشنه نشوی».
علی اکبر به میدان برگشت. گروهی از لشکریان دشمن او را محاصره کردند. او با شجاعت و سرسختی به آنها حمله می کرد، تا اینکه تعداد کشته های دشمن به دویست نفر رسید. در این حال «حَکیم بن مُنْقِذ عَبْدی» با نیزه بر پشت سر او زد و بقیه لشکر که علی اکبر را محاصره کرده بودند با شمشیرهای خود بر بدن او ضربه زدند و پاره پاره اش کردند.
علی اکبر بر زمین افتاد و فریاد زد: «سلام بر تو ای ابا عبدالله، این جدّ من، رسول خدا صلّی الله علیه و آله است که از جام پُربهره خود مرا سیراب کرد، که دیگر هیچ وقت تشنه نخواهم شد. پیامبر می فرماید: ای حسین، بشتاب بشتاب، که تو هم جامی ذخیره داری و بیا تا همین ساعت آن را بنوشی.»
امام که صدای فرزند را شنید با شتاب بالای سر او آمد و فرمود: «خدا بکشد مردمی را که تو را کشتند. ای پسرم، چه جرئتی داشتند این مردم بر خدا و بر پاره کردن حرمت رسول خدا.» بعد سیلاب اشک از چشمان امام جاری شد و فرمود: «پس از تو خاک بر سر دنیا!»
در این هنگام حضرت زینب علیها السلام خواهر امام حسین علیه السلام، گریان از خیمه بیرون آمد و خود را روی بدن پاک علی اکبر انداخت. امام خواهرش را به خیمه بازگرداند. به دستور امام جوانان بنی هاشم جنازه را به خیمه بردند.

www.mfso.ir

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
نظر دهید

آدرس پست الکترونیک شما در این سایت آشکار نخواهد شد.

URL شما نمایش داده خواهد شد.
بدعالی

درخواست بد!

پارامتر های درخواست شما نامعتبر است.

اگر این خطایی که شما دریافت کردید به وسیله کلیک کردن روی یک لینک در کنار این سایت به وجود آمده، لطفا آن را به عنوان یک لینک بد به مدیر گزارش نمایید.

برگشت به صفحه اول

Enable debugging to get additional information about this error.